عروس خانم! وکیلم؟

عروس خانم! وکیلم؟
همه چیز درباره عاقدهای مشهوری که در روزهای شعبان تا نیمه رمضان زوج های جوان سراغ آنها را زیاد می گیرند
 
فکرش را بکنید؛« النکاح سنتی و من رغب عن سنتی فلیس منی و ...» مراسم عقد شما را کسی بخواند که یا مرجع تقلیدتان است یا جزو آدم های معروف و محبوب شهر است یا یکی از رجال سیاسی کشور. خب معلوم است که خاطره می شود و مزه اش می ماند زیر زبانتان. 40 سال دیگر که به پای همسرتان پیرشدید، می گویید؛« یادش بخیر، عاقدمان فلانی بود و به مان این توصیه را داشت...» و « عروس خانم، وکیلم؟» را کسی گفت که خیلی ها آرزو داشتند آن روزها از نزدیک این آدم را ببینند. خیلی ها معتقدند که وقتی عقد دو جوان را عالمی دینی بخواند(مثلاً مرجع تقلید یا ...) برای زندگی دو نفره خیر و برکت می آورد و اگر دعایش در حق زوج مستجاب شود که دیگر نور علی نور است. برای همین است که خیلی ها برای وقت گرفتن از عالمان سر و دست می شکنند.این چند نفری که در این صفحه می بینید، عاقدان مشهوری اند که هرکدام راه و رسم خاصی برای خواندن خطبه محبوب عقد دارند. موشکافی ما به این صفحه ختم شد!

مقام معظم رهبری
 
کی وقت می دهند: بالاخره سر ایشان از بقیه شلوغ تر است و کمتر برای این کار فرصت دارند. قدیم ها بیشتر خطبه عقد می خواندند، اما این آخری ها بیشتر برای افراد خاص این کار را می کنند؛ معمولاً 10-12 زوج جوان جمع می شوند که اصولاً از خانواده های شهدا و از افراد متدین و مؤمن هستند و در یک ساعت عقد همه را جدا جدا می خوانند.
مثلاً این اواخر خطبه عقد پسر شهید کاظمی را تلفنی خوانده اند.
شرایط چیست: خواندن خطبه عقد توسط رهبر انقلاب یک شرط دارد و آن هم مقدار معین مهریه است. ایشان از همان اول سنت داشته اند که فقط برای عروس و دامادی که مهریه شان 14 سکه باشد، خطبه بخوانند و اگر بخواهند بیش از آن مهریه تعیین کنند، توصیه می کنند عقدشان را جای دیگری ببندند.
این را به عنوان یک اصل تغییر ناپذیر تاکنون رعایت کرده اند. حالا بعضی ها علاوه بر 14 سکه طلا، یک سفر حج یا عمره ای هم اضافه می کنند که آن را هم قبول می کنند. یک بار دلیل این سنت همیشگی را خودشان ذکر کرده اند و در یکی از همین جلسات عقد خصوصی گفته اند:« اینکه می بینید ما گفتیم 14 سکه بیشتر را عقد نمی کنیم، نه برای این است که 14 سکه بیشتر اشکالی در ازدواج ایجاد می کند، خیر! 14 هزار سکه هم باشد، ازدواج اشکالی ندارد، فرقی ندارد. نکته این است که آن جنبه معنوی ازدواج غلبه پیدا کند بر جنبه مادی. مثل یک تجارت و معامله نباشد؛ داد و ستد مادی نباشد. اگر تشریفات را کم کردید، جنبه معنوی تقویت خواهد شد.»
چه توصیه هایی می کنند: ایشان معمولاً قبل از اجرای صیغه عقد حدود یک ربع ساعت عروس و داماد و خانواده های آنان را نصیحت می کنند که مقتصد باشید، رعایت صرفه جویی را بکنید، خرج های گزاف نکنید، تشریفات و ریخت و پاش نداشته باشید و ....
این را هم از زبان خود ایشان بخوانید:« من یک وقت خدمت امام (ره) رفتم. ایشان می خواستند خطبه عقدی را بخوانند؛ تا من را دیدند، گفتند شما بیا طرف عقد بشو. ایشان برخلاف ما- که طول و تفصیل می دهیم و حرف می زنیم- عقد را اول می خواندند، بعد دو، سه جمله کوتاه صحبت می کردند. من دیدم ایشان پس از اینکه عقد را خواندند، رویشان را به دختر و پسر کردند و گفتند بروید با هم بسازید. فکر کردم، دیدم که ما این همه حرف می زنیم اما کلام امام(ره) در همین یک جمله « بروید با هم بسازید» خلاصه می شود!
حالا ما هم عرض می کنیم که شما دختران و پسران بروید با هم بسازید. سازش اصل است. هر چیزی که با ساختن عروس و داماد، دختر و پسر زن و شوهر منافات دارد، بایستی بیگانه تلقی بشود. این را اصل قرار بدهید، تا ان شاء الله خداوند متعال برکاتش را بر شما نازل کند. چیزهای کوچک و کم اهمیت موجب نشود که خدای نکرده دل ها از هم چرکین و محبت ها کم شود. بایستی ساخت؛ با هم زندگی کرد و با سازش زن و شوهر، خانواده ها رونق خواهند گرفت و این رونق روز به روز بیشتر خواهد شد.»

امام خمینی(ره)
 
کی وقت می دادند: امام (ره) با آن همه مشغله ای که داشتند، باز هم وقتی خالی می کردند تا برای جوان ها خطبه عقد بخوانند. دفتر امام (ره) هر روز به پنج نفر و حتی گاهی به 15 نفر برای اجرای خطبه عقد، نوبت می دادند.
چه شرایطی داشت، چه توصیه ای می کرد: سردار علی فضلی نقل می کند که « برای عقد، حضرت امام(ره)، وکیل خانم و آقای توسلی وکیل من شدند. امام(ره) از مبلغ مهریه از خانم سؤال کرد و از میزان متعارف اسلامی - اخلاقی آن خوشحال شد و تبسم در چهره مبارکشان این رضایت را نشان می داد. پس از قرائت خطبه سه بار فرمودند:« با هم بسازید.» من خدمت اما عرض کردم آقا ما را دعا کنید. فرمودند: خدا شماها را حفظ کند...» خطبه عقد تعداد زیادی از چهره های معروف سیاسی تا رزمندگان و مردم عادی را امام ( ره) خواندند؛ شهید حاج عباس محمد ورامینی( قائم مقام شهید حاج ابراهیم همت در لشکر 27 محمد رسول الله (ص)) شهید غلامعلی پیچک و سردار شهید حاج اکبر آقا بابایی، محمدرضا طالقانی( رئیس سابق فدراسیون کشتی) و خیلی های دیگر با خطبه عقد امام( ره) راهی خانه بخت شده اند.
خاطره:دکتر سید حسن عارفی- پزشک متخصص داخلی و عروق و قلب- در خاطراتش می آورد:« در خدمت امام(ره) که بودیم یکی از برادران در بیمارستان قلب می خواست ازدواج کند.آمد و به من گفت که خواهش کنید امام(ره) خطبه عقد مرا بخوانند.من رفتم خدمت امام(ره). ایشان حالشان خوب بود و قبول کردند و خطبه آن برادر و آن دختر خانم را که آن زمان در بیمارستان شهید رجایی کار می کردند، خواندند. بعد وقتی که خواندند و تمام شد،یک قرآنی برادرمان داشت،خدمت امام(ره) داد و از ایشان خواهش کرد که در قرآن هم یک دستخطی داشته باشند. امام (ره) قسمتی که نوشتند بسیار جالب بود:« زن و مردی که می خواهند ازدواج کنند، اگر بخواهند خوشبخت باشند،باید عازم سازش باشند» و امضا فرمودند.

آیت الله ناصر مکارم شیرازی
 
کی وقت می دهند: چند ماهی زودتر باید برای تعیین روز خواندن خطبه توسط ایشان اقدام کرد چون معمولاً سرشان شلوغ است. البته شماره 7840003-0251 راهنمایی تان می کند.البته بدانید که در تابستان این عقد خوانی کمتر انجام می پذیرد،چون معمولاً در سفرند. مشهد جای خوبی است تا خطبه عقد را این مرجع تقلید برایتان بخواند.
شرایط چیست: شرط سخت و درگیر کننده همان گرفتن وقت است ولی معمولاً شرط اصلی در میزان عرف بودن مهریه است. بالاتراز عرف رایج باشد، خطبه خواندن را قبول نمی کنند و از همان دفتر اعلام می کنند عرف را.
چه توصیه هایی می کنند:رعایت تقوا پای ثابت توصیه هاست. محبت کردن و تذکر سختی های جامعه از دیگر نکات آیت الله است. این مرجع به روز معمولاً از تحمل سختی های زندگی به دو جوان می گوید و موفقیت برایشان می خواهد.

آیت الله محمود امجد
 
کی وقت می دهند: معمولاً هیچ آداب و ترتیب خاصی ندارد. همین که حاج آقا را یک جا پیدا کنید و با ایشان قرار بگذارید، کافی است.هر جایی که قرار بگذارید برای خواندن خطبه حضور پیدا می کنند؛ هم در مسجد خطبه عقد را می خوانند و هم خانه خودشان. البته خانه زوج هم می روند تا این پیوند را جاری کنند.
شرایط چیست: هیچ شرط خاصی ندارد. با روی باز و لبخند قرار را می پذیرند و به راحتی تمام خطبه عقد را می خوانند.
چه توصیه هایی می کنند: بیشتر به محبت کردن توصیه می کنند و البته آقا داماد را حسابی نصیحت می کنند. این وسط زوج جوان را هم کلی می خندانند تا خاطره شیرینی از روز عقدشان داشته باشند.

آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی
 
کی وقت می دهند: امام جماعت مسجد جامع بازار و استاد اخلاق مشهور تهران بین طلبه ها، بازاریان و جوانان طرفدار فراوانی دارد و برای وقت گرفتن باید یک ماهی زودتر این کار را انجام داد. وقت را هم فقط مسوول دفتر ایشان هماهنگ می کند با شماره 33-77652130.
شرایط چیست: مهم ترین شرطی که ایشان در نظر دارند، این است که عروس و داماد حتماً عقدنامه محضری را از دفتر ثبت اسناد ازدواج تحویل گرفته باشند و صیغه دائم محرمیت را آنجا نخوانده باشند تا ایشان خطبه را برای آنها قرائت کنند.
چه توصیه هایی می کنند: کلاً کم حرف می زنند و کوتاه. جوان ها را توصیه می کنند به رعایت اخلاق در خانه و خانواده. معمولاً روی توصیه هایشان به خانم هاست چون معتقدند اساس زندگی و هدایت آن بر عهده خانم هاست! البته آقا داماد هم بی نصیب نیست از این نصیحت ها.

آیت الله حسین نوری همدانی
 
کی وقت می دهند: برای وقت گرفتن از دفتر این مرجع تقلید، باید توسط اشخاص مرتبط به دفتر ایشان معرفی شوید و از قبل هماهنگی های لازم را انجام داده باشید. اگر هم به راه کلاسیک اعتقاد دارید با شماره 7741850-0251 تماس بگیرید.
شرایط چیست: همان داشتن آشنا مهم ترین شرط است. مقدار مهریه ای هم که ایشان به عنوان شرط قبولی خواندن خطبه ذکر می کنند، نباید بیشتر از 14 سکه باشد.
چه توصیه هایی می کنند: ایشان پس از قرائت خطبه عقد زوج، برای آنان زندگی در یک کانون موفق همراه با احترام متقابل را از خداوند متعال خواستار می شوند و اظهار می دارند امیدوارم در زندگی موفق و موید باشید.

می گوییم مهریه را پایین بیاورید
 
حجت الاسلام طباطبایی قبل از خواندن عقد با جوان ها حسابی حرف می زند
منبع:نشریه همشهری جوان، شماره 272

ضرورت ازدواج

ضرورت ازدواج
آیا انسان حتماً بایدازدواج کند و اگر ازدواج نکند چه مشکلاتی ممکن است پدید آید؟
ازدواج، اقتضای طبیعت انسان است . زوجیت در تمام موجودات عالم(حیوانات، گیاهان و حتی جمادات)وجود دارد.
سبحان الذی خلق الازواج کلها مما تنبت الارض و من أنفسهم و مما لا یعلمون
منزه است خدایی که تمام موجودات عالم ، از جمله گیاهان و انسان ها و آن چه را نمی دانند، به صورت زوج آفرید.
انسان به طور طبیعی به سوی زوج خود می رود.
اریک فروم(Erich Fromma) روانشناس آلمانی می گوید:
انسان از لحظه ای که به دنیا می آید تا لحظه مرگ ، هر کاری می کند، برای رفع احساس تنهایی خویش است. ازدواج برای رسیدن به کمال است. بر اساس گفته ای از افلاطون، انسان به دنبال نیمه گمشده ی خویش می گردد.
امام باقر(ع) به زنی که می خواست بدون ازدواج، به کمال برسد فرمود:
این کار را نکن. اگر خودداری از ازدواج، فضیلت و کمالی را در پی داشت، فاطمه (س) به درک این فضیلت شایسته تر از تو بود.
کسانی که از ازدواج رویگردانند، به دستور خداوند و پیامبر بزرگوار او بی توجهی می کنند، آن جا که فرمود:
النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی
ازدواج سنت من است. کسی که از سنت من روی برگرداند از من نیست.
مجرد ماندن بی دلیل آفاتی دارد که باید با ازدواج درست، از آن ها دوری جست:
بی توجهی به خانواده: با مجرد ماندن ، خانواده تشکیل نمی شود و با عدم تشکیل خانواده به تدریج از ارزش آن کاسته می شود و زمینه آسیب های فردی و اجتماعی فراهم خواهد شد، همان مشکلی که امروزه غرب با آن دست و پنجه نرم می کند.
فراهم آمدن زمینه گناه: با مجرد ماندن زمینه ی گناه افزایش می یابد. رسول گرامی اسلام(ص) به مردی به نام عکاف فرمود:
تزوج و الا فانت من المذنبین
ازدواج کن و گرنه از گناه کاران خواهی بود. فراهم شدن زمینه شرارت: مجردی به معنای رهایی است و کسی که رها است، زمینه ی شرارت در او بیش تر پدید می آید به همین سبب پیامبر اسلام شرورترین افراد امت خود را مجردان می داند(شرار امتی عزابها)

فوائد ازدواج
 

فوائد ازدواج چیست و آیا ازدواج صرفاً برای ارضای غرایز جنسی است؟
 
ازدواج، صرفاً برای ارضای غرائز جنسی و بقای نسل نیست بلکه فوائد متعدد دیگری نیز دارد:
حفظ دین :ازدواج انسان را از آلودگی ها دور می کند و می تواند نیمی از دین او را حفظ کند.
افزایش ایمان: کسی که ازدواج کند، افزون بر حفظ دین می تواند ایمان خود را نیز فزونی بخشد. بر اساس فرموده ای از رسول رحمت فرد متأهل خدا را پاک و پاکیزه ملاقات می کند.
امام صادق (ع) فرمود:
دو رکعت نماز متأهل از هفتاد رکعت نماز مجرد بهتر است.
بر اساس سخنی از امام باقر (ع) دو رکعت نماز متأهل از روزه داری و شب زنده داری مجرد پربهاتر است.
کسب آرامش: متأهل، آرامش بیش تری از مجرد دارد و دلیل آن، افزون بر آرامشی که از همسر خود می گیرد (لتسکنوا الیها)یافتن فامیل جدید و احساس پشتوانه بیش تر است . امام رضا (ع) فرمود:
اگر درباره ازدواج، دستوری از خداوند و پیامبر(ص) هم صادر نشده بود، فایده هایی هم چون نزدیکی خویشان و پیوند با بیگانگان کافی بود که خردمند موفق و هدفمند را به ازدواج ترغیب کند.
تکریم شخصیت: در جامعه: شخصیت متأهل، بیش تر از مجرد گرامی داشته می شود.
کسب اعتبار در جامعه: اعتباری که مردم برای ازدواج کرده قائل می شوند به اندازه مجرد نیست.
ایجاد امنیت روانی: امنیت روانی به ویژه در دختران از فوائد مهم ازدواج است.
احساس مسئولیت بیش تر: وقتی پای انسان دیگری در زندگی انسان باشد احساس مسئولیت او افزون تر می شود.
به کارگیری استعدادهای نهفته: انسان متأهل ، برای خوشبخت کردن همسر و فرزندان خود بیش تر می کوشد و استعدادهای نهفته خود را شکوفاتر می سازد.
ارضای حس محبت کردن و محبت شدن: انسان به طور غریزی دوست دارد به دیگران محبت کند و مورد محبت قرار گیرد که همسر گزینه مناسبی برای ارضای این غریزه است.
مزایای شغلی بهتر: با توجه به اعتماد افزون تری که جامعه به فرد متأهل دارد، استقبال بیش تری برای استخدام و به کارگیری او خواهد داشت.

انگیزه ازدواج
 

تحمیل دیگران
 
به دختر عمویم هیچ علاقه ای ندارم، اما پدر و مادرم اصرار دارند که با او ازدواج کنم و می گویند بعد از محرمیت، علاقه و محبت ایجاد خواهد شد. آیا چنین است؟
حق انتخاب در ازدواج با شما است و پدر و مادرتان در عین حال که جای گاه ارزشمندی دارند، و لازم است رضایت شان را برای ازدواج جلب کنید، حق ندارند به جای شما انتخاب کنند.
این گونه ازدواج ها، ازدواج تحمیلی است و پایان خوشی ندارد و به احتمال فراوان به جدایی می انجامد. گذشته از این که بر اساس فتاوای مراجع تقلید، رضایت دختر و پسر به ازدواج ، شرط صحت عقد است؛ پس اگر به زور وادار به ازدواج شوند، عقد صحیح نیست، مگر این که بعد رضایت دهند.
مراقب باشید که تحت فشارهای عاطفی والدین (اشک و آه ها، ناله ها ، نگاه های ملتمسانه )،تهدید به نفرین و... زیر بار این ازدواج نروید؛ زیرا رنجشی که بعداً از شکست شما برای پدر و مادرتان پیش خواهد آمد ، به طور قطع ، بیش تر از رنجی است که امروز با مخالفت شما ایجاد می شود.
اگر دختر عموی شما برای تان دافعه دارد و وقتی او را می بینید، احساس نفرت می کنید، مطمئن باشید که پس از ازدواج ، محبت ایجاد نخواهد شد؛ پس هرگز به چنین ازدواجی تن ندهید؛ اما اگر در برابر او دافعه ندارید، بلکه بی تفاوت هستید و شرایط مطلوب نسبی شما(اعتقادات، اخلاق ، اصالت خانوادگی و...) را دارد، احتمال فراوانی هست که بعداً محبت ایجاد شود؛ همان گونه که در موارد بسیاری چنین شده است؛ البته با این شرط که حساسیت بیش از حد در مورد ظاهر همسر آینده تان نداشته باشید.

عوامل خود تحمیلی
 
چه عواملی سبب می شود که انسان ازدواج را بر خود تحمیل کند؟
گاهی خود شخص، ازدواج بدون شرایط را بر خود تحمیل می کند که از آن ها به عوامل خود تحمیلی تعبیر می کنیم. این عوامل عبارتند از :
فشارهای خانواده: گاهی خشونت پدر، پرتوقعی مادر، دعواهای والدین، فشارهای برادر یا خواهر ، تنگناهای مالی در خانواده و... شخص را به ازدواج بدون شرایط وا می دارد؛ اما توجه ندارد که شرایط فعلی در خانه گذرا، و شرایط بعدی در زندگی زناشویی همیشگی خواهد بود.
یافتن حامی: خانمی که احساس می کند در منزل پدر حمایت نمی شود، برای یافتن حامی ، به ازدواج نامناسب تن می دهد.
از دست دادن فرصت ها: گاهی با کمی بالاتر رفتن سن، نگران از دست دادن فرصت ها می شود و به کسی که شرایط مناسب را ندارد، پاسخ مثبت می دهد.
باز کردن راه دیگران: خواهر بزرگ تر، چون خود را مانع ازدواج خواهر کوچک تر می بیند، بدون توجه به شرایط طرف مقابل با او ازدواج می کند تا موانع ازدواج خواهرش را از پیش پایش بردارد.
عقب ماندن از قافله: دختر یا پسری که دوستانش ازدواج کرده اند و احتمالاً فرزندانی هم دارند، وسوسه می شود که با نبود شرایط، ازدواج کند تا از قافله عقب نماند؛ به ویژه اگر در معرض سؤال ها و گوشه کنایه دیگران نیز باشد.
لج بازی : گاهی صرفاً برای لج بازی با کسانی که او را از ازدواج با شخصی منع کرده اند ، به رغم نداشتن شرایط ، با او ازدواج می کند.
ترس از نفرین طرف مقابل: در مواردی خواستگار یا دختر، از ترس نفرین طرف مقابل یا دل شکستگی اش و به سبب احساس ترحم و دل سوزی با او ازدواج می کند؛ در حالی که می داند همتایی لازم را با هم ندارند و دل شکستگی او در صورت جدایی پس از ازدواج، بیش تر خواهد بود.
ترس از تهدید طرف مقابل: گاهی از ترس تهدید طرف مقابل که ممکن است در ازدواج او موانعی ایجاد کند، می پذیرد؛ اما توجه ندارد که پیامدهای منفی این تهدید پس از ازدواج، به مراتب افزون تر است.
رسیدن به دارایی و موقعیت اجتماعی: برخی با کسی ازدواج می کنند که شرایط مطلوب را ندارد بدان امید که بتوانند از دارایی یا موقعیت اجتماعی و سیاسی خانواده او در زندگی بهره مند شوند.
رو کم کنی: برخی از خانم ها یا آقایان بی درنگ پس از شنیدن پاسخ منفی، به ازدواج بدون شرایط اقدام می کنند تا به اصطلاح ، روی طرف را کم کنند و به وی بفهمانند که خواهان داشته اند و او فرصت مناسبی را از دست داده است.

قطع ارتباط عاطفی
 
شخصی را برای ازدواج برگزیده بودم، ولی ازدواج صورت نگرفت و اکنون به شدت تحت فشار عاطفی هستم. آیا ازدواج با دیگری می تواند راه گریزی برای فراموشی او باشد؟
خیر و تا قطع کامل ارتباط عاطفی پیشین، به ازدواج اقدام نکنید؛ زیرا ممکن است نتوانید با همسرتان ارتباط عاطفی برقرار کرده، حقوق او را به جا آورید؛ در نتیجه احساس گناه و خیانت می کنید و به تدریج زمزمه های جدایی آغاز می شود.
برای این که بتوانید راحت تر و سریع تر با این مشکل کنار بیایید:
با فکر او مقابله کنید. راه های مقابله با این گونه افکار، تلاوت قرآن(سوره های مبارکه فلق، ناس ، آیة الکرسی)، ذکر (لااله الا الله، اعوذ بالله من الشیطان رحیم، هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شی ء علیم، توکلت علی الحی الذی لا یموت و الحمدالله الذی لم یتخذ ولداً و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبرهه تکبیراً )، شمارش معکوس از عدد صد به پایین در ذهن، جمع یا تفریق دو عدد در ذهن (دوعدد دو رقمی، یکی فرد و یکی زوج) شمارش حروف یک جمله از کتاب هنگام مطالعه، و بستن کشی به مچ دست و کشیدن آن و ضربه به دست است.
وقت خود را با برنامه های متنوع پر کنید.
به ورزش توجه جدی داشته باشید. ورزش سبب آزاد سازی مواد دردزدای اندورفین می شود و احساس آرامش خواهید کرد.
از تنهایی بپرهیزید و اوقات تنهایی خود را با خانواده یا دوستان تان بگذرانید.
از خدای بزرگ مدد بجویید. با توجه به این که او مؤثر واقعی است، حتماً در قطع این ارتباط عاطفی به شما کمک خواهد کرد.

درمان بحران های روحی
 
از بحران های روحی، از جمله افسردگی رنج می برم و می خواهم با ازدواج، از این بحران ها رهایی یابم. آیا این انگیزه برای ازدواج درست است؟
ازدواج، مایه آرامش است به این دلیل که انسان را از تنهایی و سردرگمی در می آورد؛ اضطراب ناشی از ابهام آینده را از بین می برد؛ فشارهای ناشی از غرایز جنسی را می کاهد و... اما ازدواج نمی تواند بحران های روحی مانند افسردگی ماژور (حاد ) را از بین ببرد.
اگر بحران روحی شما به گونه ای است که لذت های دنیا را ترک کرده اید؛ بی دلیل و فراوان گریه می کنید؛ در خواب، خوراک و عمل کردتان اختلال ایجاد شده و افکار خودکشی یا آرزوی مرگ دارید و این حالت بیش از دو هفته طول کشیده، نشانه های افسردگی حاد است که باید تحت نظر روان پزشک قرار بگیرید.
توصیه می شود پیش از اقدام به ازدواج، خود را درمان کنید تا سبب مشکلات بیش تر ی از جمله مشکلات روحی - روانی همسر آینده تان نشوید.

اصلاح رفتار با ازدواج
 
می خواهم با خانمی که رفتارهای نابهنجاری دارد، ازدواج کنم، آیا می توانم با ازدواج ، بر او تأثیر گذاشته، اصلاحش کنم؟
ازدواج مهم ترین روخداد زندگی شما است و انگیزه های خاصی دارد و راه کار اصلاح نابهنجاری های دیگران نیست. برای این مقصود باید از شیوه های دیگری بهره جویید؛ برای مثال می توانید با همتای خود ازدواج کنید و همسر شما با ایجاد رابطه دوستانه با آن خانم ها، در اصلاح او بکوشد.
گاهی شخص، پیش از ازدواج خود را برای رسیدن به محبوب اصلاح می کند. در این صورت نیز تا اطمینان کامل نیافته اید که به واقع اصلاح شده، به ازدواج اقدام نکنید؛ زیرا در موارد بسیاری ، پس از ازدواج و فروکش کردن احساسات ، به اصل خویش بازگشته و دوباره همان روش پیشین زندگی را در پیش گرفته است.

تغییر دین با ازدواج
 
می خواهم با شخصی مسیحی ازدواج کنم تا بدین وسیله، زمینه های تشرف او را به اسلام فراهم آورم. آیا این انگیزه درستی برای ازدواج است؟
اسلام، در شرایطی ، به مرد مسلمان اجازه داده تا با زنان اهل کتاب ازدواج کند؛ اما به زن مسلمان اجازه ازدواج چه با اهل کتاب و چه با غیر آن ها و چه به صورت دائم یا موقت را نداده است که آن هم دلیل دارد و اسلام نمی خواهد مرد غیر مسلمان بر زن مسلمان تسلط داشته باشد.
با این فرض که شما مرد باشید و اسلام اجازه ازدواج با زن مسیحی را به شما داده باشد، توصیه می کنیم از این کار بپرهیزید؛ چرا که ازدواج ، مهم ترین رخداد زندگی شما است و ریسک (خطر پذیری) در آن جایی ندارد.
بر فرض که بتوانید از نظر دینی او را همتای خود کنید، با فرهنگ و آداب و رسوم وی و خانواده اش که سال ها نهادینه شده، چه خواهید کرد.
منبع: نشریه ی پیام زن، شماره 216.

بهترین سن ازدواج

بهترین سن ازدواج


 

گفتگو با دکتر علی احمدی ابهری، روان‌شناس





 

یکی از بحث‌های داغی که این روزها نقل بعضی از محافل شده و نسبت به آن اظهارنظرهای متفاوتی می‌شود، محدوده سنی ازدواج جوانان است. این سن برای دخترها 16 تا 18 سال و برای پسرها 19 تا 21 سال ذکر می‌شود. در حالی که از دیدگاه روان‌شناسی، ازدواج کردن در سنین یاد شده قابل‌تامل است. برای بررسی این موضوع و نقد این که آیا نوجوانان در این سنین قادر به اداره یک زنگی مستقل هستند یا خیر نظرات دکتر سیدعلی احمدی ابهری، روان‌پزشک و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران را جویا شده‌ایم که می‌خوانید.
آقای دکتر! آیا تنها با رسیدن به بلوغ جسمانی، می‌توان از عوامل دیگری که در شروع یک زندگی مشترک نقش دارند چشم‌پوشی کرد؟
از نظر ما سن ازدواج باید مبتنی بر سه اصل بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی باشد. منظور از بلوغ جسمانی دوران توانمندی فرد از نظر تولید مثل است که برای دختران از حدود سنین 12 تا 14 سالگی و در پسران از حدود 14 تا 16 سالگی شروع می‌شود. بلوغ روانی، عنوانی است که روان‌پزشکان از آن تحت عنوان رشد شخصیت نام می‌برند. از لحاظ حقوقی نیز بلوغ روانی با عنوان رشد شناخته می‌شود. اما اختلافی که ما با حقوقدانان در این زمینه داریم این است که حقوقدان‌ها به حداقل کفایت می‌کنند و معتقدند فقط کافی است فرد توان تشخیص مصالح خود را داشته باشد ولی عقیده روان‌پزشکان و اصولا مکاتب روان‌شناختی بر این است که فرد باید از لحاظ شخصیتی، توانمندی، پختگی و رشد به مرحله‌ای برسد که نه تنها نسبت به خود شناخت کافی پیدا ‌کند و بتواند مصالح خود را تشخیص بدهد بلکه نسبت به فردی که در نظر دارد با او ازدواج کند نیز شناخت کافی به‌دست آورد.

و منظور از بلوغ اجتماعی چیست؟
 

بلوغ اجتماعی به معنی توانمندی لازم برای اداره امور خانواده، همسر و فرزندان است. این امر، مستلزم برآورده‌شدن نیازهای اقتصادی، بهداشتی،‌ علمی، آموزشی و... برای گذراندن زندگی است تا فرد بتواند با آن، مسکن و حداقل نیازهای خانواده را تامین کند.

خصوصیاتی که ذکر کردید معمولا در چه سنی به‌دست می‌آید؟
 

بستگی به فرد دارد. یک فرد ممکن است در سن 20 سالگی زمینه‌های فوق را یکجا و کامل پیدا کند. در حالی که فردی دیگر در سنین بالاتر هم نتواند به آنها دست یابد. در مورد خانم‌ها هم به همین شکل است. یک دختر جوان ممکن است در سن 14 تا 15 سالگی به رشد کامل جسمانی رسیده باشد اما رشد روانی و شخصیتی او کامل نشده و توانایی ایجاد یک رابطه درست با همسر، فرزند، اطرافیان خود و از جمله خانواده جدیدی که با او پیوند می‌خورد یعنی خانواده شوهر را نداشته باشد. در این صورت تبعات آن نه تنها به فرد و خانواده بلکه به جامعه هم کشیده می‌شود. جامعه‌ای که نیازمند افراد فعال، آگاه، پخته و توانمند است. بنابراین ما فقط سن را ملاک اولیه و اصلی برای تشکیل خانواده یا ازدواج قرار نمی‌دهیم.
البته به این نکته هم باید اشاره کنم که خرده‌گیری و سخت‌گیری و اینکه افراد فکر کنند ابتدا باید همه امکانات را فراهم و تمام دوره‌های تحصیل را طی کنند، شغل پردرآمدی داشته باشند و بعد ازدواج کنند را تایید نمی‌کنیم. صحبت ما در مورد حداقل‌هاست. اگر فرد بتواند به توانمندی‌های شخصیتی، اجتماعی، اقتصادی و... برسد، می‌تواند ازدواج کند که این اتفاق می‌تواند در شروع دهه سوم زندگی باشد که بسیار هم مطلوب است. البته گاهی ممکن است افراد در همان زمان هم آمادگی لازم برای ازدواج را پیدا نکنند و انجام این کار مهم به سنین و سال‌های بعدی موکول شود.
آیا جوانان کشور ما این قابلیت را دارند که در سنین ذکر شده به این حد از بلوغ روانی و اجتماعی برسند؟
ممکن است برای تعداد کمی از افراد این اتفاق بیفتد اما طبیعتا این امر برای اکثریت افراد جامعه محقق نمی‌شود. البته این تعداد کم نیز وابسته به خانواده‌شان هستند. خانواده این افراد، معمولا خانواده‌ای تحصیلکرده و هوشمند هستند، خانواده‌هایی که ازدواج‌‌والدین بر پایه اصول و ازدواج و انتخاب‌شان برنامه‌ریزی شده است و مسیر رشد درستی را برای فرزندان‌شان فراهم کرده‌اند.
پس با توجه به گفته‌های شما، رسیدن به این حد از بلوغ در شهر و روستا و با توجه به سطح تحصیلات، فرهنگ و سایر شرایط محیطی در افراد متفاوت است؟
بله دقیقا. برای هر فرد، هر خانواده و هر اجتماع کوچک و بزرگ این مساله متفاوت است. اما به هر حال ما یک حداقل‌هایی را نیاز داریم. علت تاکید بر انجام مشاوره قبل از ازدواج نیز همین است که ما ببینیم دو نفری که می‌خواهند ازدواج کنند به بلوغ روانی و اجتماعی رسیده‌اند یا خیر.

بهتر است تفاوت سنی زوجین چقدر باشد؟
 

ما اختلاف سنی 5 سال را مطلوب می‌دانیم. در این صورت می‌توانیم بگوییم که زمینه‌ها به عنوان قدم اول یعنی حداقل اختلاف سن شروع می‌شود. اگر مبنا را فقط سن در نظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم حداقل سن ازدواج در دختران 18 سال و در پسران 5 سال بیشتر یعنی 23 سال است البته با حداقل توانمندی‌ها، مهارت‌ها، حرفه و تحصیلات.

اگر خانمی از همسرش بزرگ‌تر بود چطور؟
 

این مساله هم اگر به‌صورت موردی در جامعه وجود داشته باشد و همراه با مشاوره‌های لازم، شناخت فردی و شناخت نسبت به فرد مقابل باشد، مشکلی نیست و می‌توان آن را پذیرفت اما به عنوان یک قانون عام مورد تایید نیست.
همیشه بحث بر سر فاصله سنی زوجین است و کمتر در مورد فاصله سنی والدین با فرزندانشان اظهارنظر می‌شود. نظر شما در این رابطه چیست؟
ازدواج کردن به مفهوم این نیست که بلافاصله زوجین بچه‌دار شوند. البته اگر زوج سن بالاتری داشته و پختگی و تجربه داشته باشند، چنانچه بلافاصله بعد از ازدواج بچه‌دار شوند، مشکل چندانی نخواهند داشت. اما جوانانی که با حداقل سنینی که صحبت کردیم ازدواج می‌کنند نباید برای بچه‌دار شدن عجله کنند. شروع زندگی به معنای افزایش تعداد افراد خانواده نیست. شروع زندگی مستلزم زمان‌هایی است که زندگی مشترک برای یک زوج بسیار جوان‌ معنادار شود و اصطلاحا جا بیفتد. بنابراین پاسخ به این سوال که یک دامنه وسیعی را شامل می‌شود، خیلی آسان نیست. اگر ازدواج در دهه سوم زندگی که مطلوب‌ترین زمان برای ازدواج است صورت بگیرد و در این سنین زوج صاحب فرزند شوند فاصله مناسبی بین آنها و فرزندان‌شان ایجاد می‌شود. به عنوان نمونه برای یک مرد 30 ساله و یک زن 25 ساله بچه‌دار شدن بسیار مناسب است. اما برای زوجی که در 23 سالگی و 18 سالگی هستند زود است و باید ابتدا تجربه کسب کنند و بعد صاحب فرزند شوند.
نظر کارشناس/ دکتر بدری‌السادات بهرامی، مشاور خانواده

چرا با ازدواج نوجوانان مخالفم؟
 

ما برای ازدواج فقط بلوغ جسمانی را در نظر نمی‌گیریم. ازدواج پذیرش مسوولیت و رفتار درست در راستای یک زندگی است. در نتیجه برای چنین امری، بلوغ جسمانی که در دختران در سن 16 سالگی و در پسران در سن 19 سالگی کامل می‌شود، حداقل شرط ورود به مرحله ازدواج است، زیرا علاوه بر بلوغ جسمانی، فرد نیازمند رسیدن به بلوغ روانی است. بلوغ روانی، عبارت است از درک و پذیرش مسوولیت و تعهد یک زندگی مشترک جوانان برای ازدواج نیازمند رسیدن به بلوغ عقلی نیز هستند. بلوغ عقلی یعنی توانایی تجزیه و تحلیل مشکلات و تصمیم‌گیری مستقل و صحیح که قاعدتا این امر برای یک نوجوان 16 ساله قابل دستبابی نیست.
نوجوانان برای ازدواج، نیازمند رسیدن به بلوغ عاطفی هستند. بلوغ عاطفی به معنای توانایی برآورده‌کردن عواطف چه به شکل مثبت و چه به شکل منفی به طور صحیح، منطقی و بدون تخریب است. بعضی‌ها نیز برای ازدواج، نیازمند بلوغ اجتماعی هستند. بلوغ اجتماعی، یعنی توانایی برقراری روابط سالم با افراد و تعاون و همکاری‌داشتن در امور تا اگر مسایل و مشکلاتی در این راستا به وجود آمد همسران بتوانند همدلانه آن را حل و فصل کنند. بلوغ اجتماعی یعنی فرد بتواند با خانواده همسرش که انسان‌های جدیدی برای او هستند تعامل برقرار کند و مسایل و مشکلاتش را با آنها حل کند و اجازه ندهد آسیب جدی و مهمی به زندگی‌اش وارد شود. اما نوجوانی که هنوز با خانواده و پدر و مادرش مسایل و مشکلات جدی‌ای دارد، چطور می‌تواند با همسر و خانواده جدیدش روابط مناسبی برقرار کند؟ از دیگر علایم بلوغ اجتماعی، حفظ مهارت‌های لازم در برقراری روابط با دیگران است. در این زمینه می‌توان مهارت نه گفتن را مثال زد. در نه گفتن اثری از پرخاشگری نیست. نه گفتن یعنی قاطعیت و ابراز نظرات به شکل صحیح که در دوران نوجوانی و برای نوجوانان ما قابل‌حصول نیست. از همه اینها مهم‌تر، بلوغ اقتصادی است. باید زوجین از لحاظ وضعیت اجتماعی،‌ تحصیلی و شغلی در شرایطی باشند که بتوانند درآمدی را کسب کنند و زندگی را بچرخانند. کدام دختر 16 ساله و کدام پسر 19 ساله‌ای شاغل است و کسب درآمد می‌کند در حالی که یا مشغول تحصیل است یا تازه دیپلم‌اش را گرفته است؟ بنابراین از آنجایی که دوران نوجوانی، سنین بین 11 تا 19 سالگی است به هیچ عنوان ازدواج را در این سنین که سن تلاطم‌ها و عدم ثبات‌هاست توصیه نمی‌کنیم زیرا جز بلوغ جسمانی و اندکی بلوغ عقلی در بقیه مواردی که برای ازدواج به شدت مهم هستند به بلوغ نرسیده‌اند.

مشاوره‌های قبل از ازدواج را جدی بگیرید

مشاوره‌های قبل از ازدواج را جدی بگیرید

متاسفانه بیشتر خانواده‌ها به هیچ وجه سعی نمی‌کنند فرزندشان را به علت وسواس، بدبینی یا افسردگی و هر مشکل عاطفی روانی دیگر نزد پزشک بفرستند؛ در حالی که او را برای بیماری‌های گوارشی، تغییرات هورمونی و حتی جوش‌زدن صورت نزد پزشکان گوناگون می‌برند.
خیلی اوقات، خانواده بیمار و خود او به دلیل ناآگاهی از بیماری‌شان و مراجعه‌ نکردن به روان‌پزشک یا بدتر از آن، راه‌حل دانستن ازدواج، مساله بیماری را مخفی می‌کنند؛ درحالی که ازدواج راه‌حل نیست، به‌خصوص اگر طرف مقابل از بیماربودن همسر آینده‌اش چیزی نداند. او در این موقعیت هیچ کمکی نخواهد کرد. شما باید به حدی عادی برخورد کنید که فرزندتان قانع شود به روان‌پزشک مراجعه کند. اگر او راضی نشد، خودتان به تنهایی نزد روان‌پزشک بروید و از او راه‌حل بخواهید. حتی این مساله را به همسران هم تذکر می‌دهم. شما باید به سلامت یکدیگر بها بدهید. همان‌طور که برای سرماخوردگی ساده همسرتان او را به دکتر رفتن تشویق می‌کنید، برای درمان افسردگی یا اضطراب ساده هم این کار را انجام بدهید. با اینکه ازدواج حق طبیعی هر فرد است اما افراد مبتلا به اختلالات روانی مثل افسردگی، وسواس و درجه‌های شدید‌تر مثل بدبینی، اگر هنگام ازدواج تحت مشاوره قرار نگیرند، ممکن است از عهده حل مسایل زندگی برنیایند و در زندگی زناشویی با شکست مواجه شوند.
من معتقدم همه کسانی که قصد ازدواج دارند، باید مشاوره ازدواج بگیرند؛ چه آنهایی که از نظر بهداشت و سلامت روانی مطلوبند و چه افرادی که به بیماری مبتلا هستند. این مشاوره هم باید تحت نظر پزشکی مورد اعتماد خانواده یا روان‌شناسی که کار مشاوره انجام می‌دهد، صورت پذیرد.
وقتی مراجعانم تاکید من را درباره انجام این مشاوره‌ها می‌بینند، می‌پرسند آیا معضل موجود یعنی تکراری و کمرنگ شدن عشق‌ورزی‌های نخستین زندگی همسران هم با این مشاوره تخصصی از بین می‌رود؟ من به آنها می‌گویم که گاهی اوقات همین کمبودهای روانی هستند که همسران را از هم جدا می‌کنند؛ نه بیماری‌های روانی. به‌عنوان نمونه، زوجینی که به صورت نهان یا آشکار به هم توهین و حتی خیانت می‌کنند، جزو همین دسته‌اند. آنها با ارضا و پاسخ‌گویی غلط به نیازهای درونی‌شان و داشتن رفتارهای نسنجیده‌ای مانند شوخی‌های بی‌پایه در خصوص داشتن همسری دیگر یا ابراز موافقت درباره ازدواج موقت، در واقع، مستقیم یا غیرمستقیم بدآموزی دارند و با ایجاد ناامنی، اعتمادشان را به همدیگر کم می‌کنند. در یک مشاوره تخصصی لازم است تذکر بدهیم که این قبیل شوخی‌ها تکرار نشود و با بررسی تخصصی در نوع رابطه آنها با فرد غیرهمجنس که ناآگاهانه نهاد خانواده را تهدید می‌کند، کمکشان می‌کنیم. گاهی اوقات، این افراد به صورت غیرارادی در وضعیتی قرار می‌گیرند که خودشان به تنهایی قادر به کنترل آن نیستند و صلاح است مشاوره تخصصی بگیرند.

10 فرمان برای سال اول ازدواج

10 فرمان برای سال اول ازدواج

وقتی درباره تلخی‌ها و شیرینی‌های ازدواج با افراد متاهل صحبت می‌کنید، همگی معتقدند اولین سال زندگی مشترک، سخت‌تر از بقیه آن است. حتی بعضی متاهل‌ها وقتی به یک مجرد می‌رسند فورا شروع به نصیحت می‌کنند: «تا ازدواج نکردی فکر می‌کنی چه خبره» یا «مرغ همسایه غازه». ولی این حرف‌ها واقعا چقدر روی شما تاثیر دارد؟ مثلا ممکن است باعث شود از ازدواج کردن منصرف شوید؟! اکثر مواقع این‌طور نیست. یعنی بیشتر افراد به خاطر شنیدن چنین چیزهایی تمایل به ازدواج را از دست نمی‌دهند. اما همه دوست دارند روش‌هایی را یاد بگیرند تا ورود به دنیای تاهل از همان اول خوب و موفقیت‌آمیز باشد. این روش‌ها درست مثل زیربنای یک ساختمان هستند. وقتی از همان ابتدا برای زندگی مشترک خود زحمت بکشید و مسوولیت‌پذیر باشید،‌ مطمئنا بنای اصلی زندگی شما هم بهتر خواهد شد. کارشناسان خانواده این روش‌ها را در 10 فرمان طبقه‌بندی می‌کنند:
1. قبل از هر چیز عاشق خودتان باشید:
تعجب نکنید! تا وقتی که هر یک از شما برای خودش ارزش قایل نشود، نمی‌تواند برای دیگری مفید باشد. به خودتان اهمیت بدهید. سعی کنید همیشه طوری زندگی کنید که کمترین فشار و استرس را متحمل شوید. شاد بودن شما فاکتوری است که باعث احساس رضایت و شادی در همسرتان هم خواهد شد.
2. آسان‌گیر و شوخ‌طبع باشید:
با شروع زندگی مشترک، باید کم‌کم بیاموزید که بهتر است به مشکلات خندید. اگر برای حل مسایل خود راه‌های منطقی را که بلد بودید به کار بردید ولی باز هم مشکل حل نشد، خیلی سخت نگیرید. مطمئن باشید خوش‌اخلاقی شما و گذر زمان 2 عاملی هستند که دست به دست هم می‌دهند و هر ناممکنی را ممکن می‌کنند.
3. نوبتی عصبانی بشوید:
تصور کنید همسرتان پس از یک روز کاری سخت به شما می‌رسد و شروع می‌کند به شکایت کردن از در و دیوار و غر زدن و نق زدن. بهتر است اجازه بدهید خودش را خالی کند، البته تا جایی که رفتارش شما را آزار ندهد. بعد از تمام شدن حرف‌های همسرتان، شما هم فرصت دارید مشکلاتی را که در طول روز برایتان پیش آمده برای او تعریف کنید. به این شکل هر دوی شما هم می‌شنوید و هم شنیده می‌شوید. می‌توانید بعد از برگشتن اوضاع به حالت عادی بیشتر و مفصل‌تر در مورد مسایل با هم بحث کنید.
4. با هم حرف بزنید:
شما و همسرتان هر دو انسان‌های بالغی هستید. پس نیازها و خواسته‌هایتان را خیلی روشن و منطقی با هم در میان بگذارید. هر دوی شما باید بدانید که همسرتان کجا و چه وقت به شما نیاز دارد. علاوه بر آن خط‌قرمزهای یکدیگر را هم باید بشناسید یعنی وقتی در حل مساله‌ای نیازی به دخالت شما نیست، به زور خود را وارد ماجرا نکنید.
5. پیش هرکسی که می‌رسید، درددل نکنید:
تا حد ممکن مشکلات زندگی مشترک خود را بیرون از خانه نبرید. سعی کنید همه مسایل را خودتان دو نفری حل کنید. نهایتا اگر به نتیجه نرسیدید، فقط از کارشناسان و مشاوران خانواده کمک بگیرید. مثلا فرض کنید همسر شما خیلی شلخته است. اگر این مساله را پیش دوستان و نزدیکان خود بازگو کنید، احتمالا هرکس نظر خودش را برای بهبود اوضاع می‌گوید ولی هیچ‌یک از نظراتی که اطرافیان می‌دهند علمی و کارشناسانه نیست. بنابراین به احتمال خیلی زیاد مشکل به هیچ‌وجه حل نخواهد شد. تنها اتفاقی که می‌افتد این است که اعتبار و شخصیت همسر شما و به تبع آن آبروی شما به خطر می‌افتد.
6. نقاط‌قوت و ضعف یکدیگر را بشناسید و سپس تقسیم کار کنید:
بیشتر آدم‌ها دوست ندارند قبول کنند که برخی دیگر می‌توانند کار خاصی را بهتر از آنها انجام دهند ولی پس از ازدواج باید وجود بعضی استعدادها‌ی خاص را در همسر خود قبول کنید. درست همان‌طور که او هم وظیفه دارد توانایی‌های ویژه شما را بشناسد. مثلا ممکن است یکی از شما دو نفر استعداد بهتری در برنامه‌ریزی مالی داشته باشد. خوب بهتر است تنظیم خرج خانه به این فرد سپرده شود. البته مواظب باشید این تقسیم وظایف تبدیل به دیکتاتوری نشود. یعنی مشورت هر دوی شما در چنین اموری لازم است اما بهتر است برنامه‌ریزی کلی را کسی که توانایی بیشتری دارد انجام بدهد.
7. محبت و عشق خود را ابراز کنید:
اهمیت ابراز عشق به همسر را شاید بارها در مقالات روان‌شناسی مختلف شنیده یا خوانده باشید اما واقعا چند نفر را می‌شناسید که همیشه و هر روز این کار را انجام ‌دهند؟ خود را عادت بدهید که حتما این توصیه را عملی کنید چون واقعا ساده و موثر است. اگر در خانه هستید و همسرتان از بیرون برمی‌گردد، به پیشواز او بروید. هر روز یکدیگر را در آغوش بگیرید و ببوسید. از گفتن جمله دوستت دارم هرگز خسته نشوید. این جمله هیچ‌وقت تکراری نمی‌شود و همیشه اثرگذار است.
8. به هر بهانه‌ای از همسر خود تعریف کنید:
وقتی همسرتان لباس خود را عوض می‌کند به او بگویید چقدر دوست‌داشتنی شده. یا مثلا بگویید فلان رنگ چقدر به او می‌آید. چقدر خوب آشپزی می‌کند، چقدر خوب صحبت می‌کند یا چقدر زیبا می‌خندد...
9. لازم نیست همیشه کارهای مشترکی انجام دهید:
شما و همسرتان هر دو به زمان‌هایی برای تنها بودن نیاز دارید. در این اوقات هریک از شما می‌تواند به سرگرمی مورد علاقه خودش برسد. مثلا وقتی شما کتاب می‌خوانید همسرتان تلویزیون ببیند. یا وقتی شما در اینترنت وب‌گردی می‌کنید او آشپزی یا باغبانی یا هر کار دیگری که دوست دارد انجام دهد.
10. تاریخ‌های مهم رابطه‌تان را جشن بگیرید:
از هر مناسبتی برای جشن گرفتن استفاده کنید. تاریخ اولین آشنایی، اولین قرار، خواستگاری، ازدواج یا هر چیز دیگری. این جشن می‌تواند خیلی ساده، رمانتیک و به اصطلاح دونفره باشد. مثلا شام مخصوصی درست کنید و روی میز شمع بگذارید. همین کار به‌نظر ساده موجب تداوم عشق شما خواهد شد.

مراحل آشنایی پیش از ازدواج

مراحل آشنایی پیش از ازدواج

امام صادق(علیه السلام) به مردى که در آستانه ازدواج بود فرمود:
اُنظُر أیْنَ تَضَعُ نَفْسَکَ وَ مَنْ تشرکه فی مالِک و تطّلعُه على دینک و سِرّک...؛
قبل از آن‏که براى ازدواج اقدام کنى جوانب کار را با دقّت بررسى کن و ببین که مى‏خواهى خودت را در چه موقعیّتى قرار بدهى و چه کسى را شریک مال خود مى‏سازى و چه کسى را نسبت به اعتقادات و اسرار خود، آگاه مى‏کنى؟! (1)
در فصل قبل به این نتیجه رسیدیم که شناخت دقیق و انتخاب آگاهانه و با اختیار و آزادى، اساس ازدواج پایدار و موفق است. حال در پى پاسخ به این سؤال هستیم که چگونه به چنین شناختى برسیم و زندگى نوین همراه با خوشبختى را پى‏ریزى کنیم.
براى دستیابى به شناخت صحیح نسبت به طرف مقابل و چگونگى شکل‏گیرى خانواده جدید، مراحلى به ترتیب زمانى و منطقى با شرح لازم پیشنهاد مى‏شود تا در دو دوره قبل و بعد از خواستگارى اجرا شود.
قبل از بیان مراحل، تذکر چند نکته ضرورى است:
مراحل آشنایى طرفین، در ضمن دیگر مراحل مقدماتى ازدواج بیان شده‏است تا مطالب از جامعیّت نسبى برخوردار شود.
به حسب ترتیب زمانى و منطقى، ورود به هر مرحله جدید، منوط به موفقیت مرحله قبل است.
مى‏توان ادّعا کرد که دین اسلام، به طور منحصر به فرد، براى حیثیّت شخصى و خانوادگى آحاد جامعه، حرمت و قداست فراوانى قائل شده و بسیارى از مقررات را بر محور حفظ آبروى اشخاص استوار کرده‏است و از آن‏جا که ممکن است یکى از طرفین به هر دلیلى از ادامه مراحل منصرف شود؛ پس سزاوار است که اولیاى طرفین زمینه‏هایى فراهم آورند که حتّى‏المقدور همه مراحل آشنایى در فضایى محرمانه‏تر و به دور از دید و نظر همسایه‏ها و دیگر بستگان طى شود و همه یافته‏ها را « راز ناگفتنى» قلمداد کنند.
گفتنى است رعایت کتمان ، با نظرخواهى و مشورت که از جایگاه برجسته‏اى در تشکیل خانواده برخوردار است ، منافاتى ندارد.
اساس این نوشتار برمعرفى فرهنگ «بایسته و شایسته» اسلامى درخصوص تشکیل خانواده است نه ارائه گزارش از «آنچه هست». پس غیرمتداول بودن و سابقه نداشتن بعضى مراحل در فرهنگ کنونى جامعه نباید ما را نسبت به حقانیت و تأثیر آن مرحله دچار تردید کند.
دوره پیش از خواستگارى

مرحله اوّل: کسب دانش خانوادگى
 
ولاتَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ...؛
چیزى را که به آن علم ندارى، دنبال مکن. (2)
برحسب کلام خداوند که پیروان خود را از اقدام ناآگاهانه برحذر مى‏دارد و آنان را به سوى «علم» فرا مى‏خواند، بر هر دختر و پسرى لازم است که با مطالعه کتاب‏هاى معتبر و دریافت تجربه‏هاى موفق دیگران در زمینه «خانواده» و شرکت در جلسات آموزشى، خود را به روشنایى دانش برسانند و از تاریکى‏هاى جهل و تقلید و الگو پذیرى‏هاى باطل برهانند.
دختر و پسرى که جایگاه با اهمیت خود را در خانواده بشناسند و از حقوق خانوادگى و احکام ویژه آن و نیز از وظایف خود نسبت به طرف مقابل و «بایدها و نبایدها»ى دوره «آشنایى اوّلیّه تا فرزنددارى» آگاه باشند، کم‏تر دچار شکست خواهند شد.
جوانى که علت‏ها و عوامل موفقیت یا تلخ کامى‏هاى خانوادگى را مى‏داند. و تجربه دیگران را محترم مى‏شمارد، مى‏تواند قدرت تجزیه و تحلیل امور خانوادگى و پیش‏بینى خطرهاى احتمالى را در خود قوى سازد و از ابتدا راه عذرهاى غیر موجّهى همچون «نمى‏دانستم»، «گول خوردم»، «کسى به من گوشزد نکرده بود»، «فکرش را نمى‏کردم»، «اى کاش...» را به روى خود ببندد و با درایت و هوشیارى ، قدم به مراحل تشکیل خانواده بگذارد.
در پرتو همین آگاهى، جوان مى‏تواند معیارهاى متناسب با موقعیت خود را براى گزینش همسر تعیین و فهرستى از شرایط، شاخص‏ها و بایستگى‏ها را فراهم کند که در مرحله دوم به توضیح آن مى‏پردازم.
به دوستان جوان توصیه مى‏شود علاوه بر افزایش سطح آگاهى نسبت به کلّیّات معارف اسلامى و اخلاق اجتماعى و مطالعات سیاسى - اجتماعى، به بررسى ارزش و ضرورت خانواده، هدف از تشکیل خانواده، وضعیّت خانواده در اسلام و جوامع غیر اسلامى، علل طلاق و ستیزهاى زناشویى، ضرورت ازدواج، اهداف و مزایاى ازدواج، عوامل موفقیت ازدواج، (3) تأثیر بزرگان خانواده و استقلال رأى ، مَهر ، (4) جهیزیه ، شیوه صحیح خواستگارى ، حقوق زن و شوهر در مراحل قبل از عقد و در حین عقد و پس از آن، (5) متن عقد و سند ازدواج ، (6) شروط ضمن عقد ، (7) تمهیدات پذیرش فرزند ، صله رحم و دیگر امور ذى ربط بپردازند.

مرحله دوم: تعیین معیار
 
داشتن هدف مشخص، لازمه زندگى هر موجود زنده است؛ ولى در تبیین جایگاه «معیار» ، به نظر مى‏رسد همان‏گونه که هر کارفرما براى تهیه واحد مسکونى ، کمّ و کیف ساختمان مطلوب خود را براى معمار بیان مى‏کند تا معمار بر طبق همان نیاز و سلیقه عمل کند، در تشکیل خانواده نیز لازم است طرفین ، نوع نیاز و سلیقه شخصى را به صورت شفّاف و به عنوان شاخصِ مطلوبیت تعیین کنند و براساس همان شاخص‏ها حرکت را از نقطه «زندگى‏مجردى» آغاز و تا مقصد «زندگى خانوادگى» ادامه دهند.
تعیین شاخص براى گزینش همسر ، همانند داشتن چراغ روشن براى وسیله نقلیه در جاده تاریک است که عموماً اولیا و به خصوص جوانان نسبت به جایگاه این دو عنصر (هدف و معیار) در سرنوشت انسان بى‏توجه‏اند؛ زیرا چه بسیار خانواده‏هایى تشکیل مى‏شود که طرفین یا هدف مشخّصى از ازدواج ندارند و یا در اثر نداشتن معیار روشن ، به صورت تصادفى در زیر یک سقف قرار مى‏گیرند و در نتیجه، از استحکام لازم برخوردار نیستند و باکوچک‏ترین لغزشى سقوط مى‏کنند. بنابراین ، ازدواجى که فقط با معیار ناقص « زیبایى» یا «تمکّن مالى» شکل گرفته باشد، به پایدارى و موفقیت آن چندان امیدى نیست.
«معیار» در همه ابعاد زندگى دختر یا پسر قابل تعیین است؛ از جمله نسبت به میزان تدیّن ، افکار سیاسى – اجتماعى ، فرهنگ ملى و اقلیمى ، اصل و نسب خانوادگى ، خُلق و خو ، سطح تحصیلات ، توانمندى‏هاى فنّى – هنرى ، اندام و ظواهر جسمى ، سن و سال، (8) تمکّن مالى ، خویشاوند یا غیر خویشاوند بودن ، شغل ، اعتبار خانوادگى و اجتماعى ، سلیقه‏ها ، خانه دارى ، نحوه معاشرت ، حساسیت‏ها ، عواطف و غیره. پس سزاوار است هر جوان (دختر و پسر) از روى تدبیر و مآل اندیشى، با مطالعه کتاب‏ها و منابع معتبر و نیز مشورت و بهره‏گیرى از تجربه‏هاى دیگران، در هر یک از ابعاد زندگى طرف مقابل، داراى معیار باشد، تا همسر آینده خود را بر طبق همان معیارها گزینش کند.
براى عملى کردن این مرحله، هر یک از ابعاد ذکر شده را بر روى صفحه نوشته و خواسته‏هاى خود را پیرامون آن موضوع، مشخص مى‏کند؛ مثلاً در موضوع « میزان تدیّن» مى‏نویسد:
- همسرم باید کسى باشد که از روى عمد ، کار واجب مثل نماز و روزه را ترک‏ نکند؛
- دانسته و عمداً مرتکب گناه نشود؛
- طهارت و نجاست را رعایت کند؛
- در مسائل شرعى از مرجعى مشخّص تقلید کند؛
- از مصرف کردن اموال دیگران به خصوص اگر ناراضى باشند اجتناب کند؛
- اهل دروغ و غیبت نباشد؛
- مقیّد به پرداخت خمس و زکات باشد؛
- در آمد حلال داشته باشد.
یا پسر در زمینه « شغل» ، یکى از گزینه‏هاى زیر را مى‏نویسد:
- دوست دارم همسرم به صورت پاره وقت در بیرون از منزل کار کند؛ امّا در محیطى که همه همکارانش زن باشند؛
- دوست دارم خانم در داخل منزل ، فعالیت در آمدزا داشته باشد؛
- دوست دارم همسرم فقط به تحصیلات علمى بپردازد تا سطح آگاهى او افزایش یابد.
همچنین دختر نسبت به شغل همسر آینده، یکى از موارد زیر را انتخاب‏مى‏کند:
- اگر همسرم کارمند دولت باشد بهتر است؛
- همسرم نظامى باشد؛
- چند شغلى نباشد؛
- شغلى که زمان آن محدود به ساعاتى از روز باشد؛
- شغل، آزاد ولى شرافتمندانه و محترم باشد.

در تعیین معیار، چند نکته حایز اهمّیّت است:
 
1. هیچ دختر و پسرى، خویشتن را کمال یافته نپندارد و از معایب خود غافل نباشد؛ زیرا به فرموده امام على(ع): «مِنْ أشَدِّ عُیُوبِ المَرْءِ أن تَخْفى‏ علیه عُیُوبُه؛ از بدترین معایب شخص این است که عیب‏هاى خودش را نشناسد». (9)
2. از آن‏جا که در زندگى «دنیا» همگى در مسیر «تکامل» (حرکت از نقص به سوى کمال) هستند، یافتن همسرى که از همه جهات، کمال یافته باشد، یا غیر ممکن است یا بسیار دشوار و طاقت فرسا. یکى از محققان در مقاله‏اى مى‏نویسد:
غالب دختران و پسران جوان به دنبال همسرى مى‏گردند که از هر لحاظ به‏دلخواه آنان باشد. هیچ عیبى نداشته، سراپا حُسْن باشد؛ همسرى که سال‏ها در رؤیاهاى‏شان با او زندگى کرده و از بودن با او لذّت برده‏اند.
این قبیل آرمان گرایى در ازدواج، مخلّ بهداشت روانى و منشأ تنیدگى‏هاى فزاینده است. هم زن و هم شوهر بایستى این نکته را بپذیرند که همسر ایده‏آل اساساً وجود ندارد. هر کس داراى یک سلسله ویژگى‏هاى خوشایند و یک سلسله ویژگى‏هاى ناخوشایند (آن هم از زاویه دید ما) است و ما باید تصمیم بگیریم که آیا ویژگى‏هاى مثبت او از دید ما بر ویژگى‏هاى منفى برترى دارد یا نه. بدین ترتیب، انتظار ما از همسرمان کم‏تر شده، توقعاتى از همسرمان خواهیم داشت که او قادر به برآوردن آن‏هاست. (10)
3. وجه مشترک همه معیارها، تشابه، جور بودن و هم سطح بودن طرفین است که در متون اسلامى، از آن به «کُفوِیَّت» تعبیر شده‏است. محقق نامبرده در مقاله‏اش مى‏نویسد:
دختر و پسر بایستى از جنبه‏هاى مختلف با یکدیگر تشابه داشته باشند تا زندگى آن‏ها خوشایند و با دوام باشد. در زیر به پاره‏اى از این وجوه تشابه اشاره مى‏کنیم:
1. مذهب؛
2. فرهنگ؛
اگر دختر در خانواده‏اى بزرگ شده باشد که واجد ویژگى «زن سالارى» باشد و مرد در خانواده «مرد سالار» تحول یافته باشد، امکان زندگى خوشایند و مداوم کاهش مى‏یابد....
مردى که به خرافات خاص یک فرهنگ اعتقاد دارد نمى‏تواند زندگى راحتى داشته باشد؛ مگر این‏که با دخترى که داراى باورهاى مشابهى است ازدواج‏کند.
3. ویژگى‏هاى جسمانى از نظر رنگ پوست، قد و غیره؛
4. تحصیلات؛
5. طبقه اقتصادى - اجتماعى؛
هر چه سطح اقتصادى دو خانواده دختر و پسر به هم نزدیک‏تر باشد، امکان بروز تنیدگى‏ها بیش‏تر کاهش مى‏یابد....
6. هوش؛
7. سنخیّت شخصیّتى. (11)
کارشناس ارشد علوم تربیتى و مشاوره، آقاى محمدباقر نظرى، در همین خصوص مى‏گوید:
ازدواج، پیوند دو انسان است و آن‏دو باید در فرهنگ، اقتصاد، اندام، محیط زندگى، سواد و غیره با هم سنخیّت داشته باشند و این درسى است که «طبیعت» به ما مى‏دهد؛ زیرا در بین درختان میوه، آلبالو را به گیلاس پیوند مى‏دهند، امّا گردو با گیلاس قابل پیوند نیست؛ چون سنخیّت ندارند. این سنخیّتى که مورد تأکید اسلام است، عین عدالت است؛ زیرا به تجربه ثابت شده که ازدواج دو نفر با نداشتن سنخیّت، یا ازدواج ناپایدارى است و یا ثمره آن پیوند (فرزند)، ثمره مفیدى نخواهد بود.
یکى از کارشناسان ارشد روان‏شناسى در تحقیقى تحت عنوان «کبوتر با کبوتر، باز با باز» مى‏نویسد:
در تحقیقى که روى 1800 جوان انجام شد، این نتیجه به دست آمد که داشتن نگرش‏ها و ارزش‏هاى مشابه، جزء مهمى از روابط دوستانه و روبه رشد است؛ پرسش شوندگان در موضوع ازدواج پاسخ دادند ما سعى مى‏کنیم با فردى ازدواج کنیم که هر چه بیش‏تر شبیه خودمان باشد. (12)
4. هر چند که معیارها به حسب اختلاف سلیقه اشخاص، گوناگون است، امّا نباید از یاد برد که آن معیارها باید با وضع و موقعیّت فعلى سازگار باشد و از خیال بافى و ترسیم نقشه زندگى در فضاى رؤیایى و توأم با آرزوهاى دورودراز که احتمال تحقق آن ضعیف است، اجتناب شود. از امام على(ع) دراین خصوص روایت شده: «الْأَمَلُ خادعٌ غارُّ ضارُّ؛ آرزو، مکرکننده فریب‏دهنده زیان رساننده است». (13)
5. معیارها به شکلى تعیین شوند که در مرحله تحقیقاتِ میدانى، قابل بررسى و آزمون باشند؛ مثلاً «داشتن صفا و صمیمیّت» را نمى‏توان از معیارها برشمرد؛ چون قابل تحقیق نیست.
6. به آداب و رسوم اصیل و سنت‏هاى جامعه احترام گذاشته شود و در تعیین معیارها دخالت داشته باشند؛ زیرا آن سنت‏هایى که به گفته علاّمه شهید مطهرى، از معالى اخلاق و مجاهدات و مبارزات گذشته و از خصایص مقدس انسانى و تلاش‏هاى او براى حاکم ساختن عدل و نیکى و (فضایل) نشأت گرفته‏اند، حاصلشان زنده ماندن و حرکت و رفاه و شکوفایى ملت‏هاست. برخلاف آن سنت‏هایى که از جهل و دنیاپرستى و روابط ظالمانه اجتماعى سرچشمه مى‏گیرند؛ که نتیجه آن‏ها عقب ماندن، انحطاط، تحمیق و اسارت مردم است. (14)
7. بناى زندگى ساده و داشتن خانواده‏اى به دور از تجمّل را براى خود ضرورى بداند و از ابتدایى‏ترین مرحله، خود را بدان ملزم ببیند.
آقاى رضا اصفهانى، با بهره‏گیرى از کلام پیامبر اکرم(ص) در نهج‏الفصاحه که مى‏فرماید: «آکُلُ کما یأکُلُ العَبدُ و أجْلِسُ کما یَجْلِسُ العَبْدُ؛ من مانند بردگان غذا مى‏خورم و مانند آن‏ها بر زمین مى‏نشینم»، مى‏نویسد:
برخى از مردم عادت کرده‏اند که زندگى تجمّلى داشته باشند و به همین جهت، از منزلشان، میهمانى‏هایشان، لباس و رفتار و دیگر مسائل زندگى‏شان همه جا تجمّل مشاهده مى‏شود و از آن ساده زیستى که در زندگى بى‏آلایش و با صفاى انسان‏هاى وارسته وجود دارد هیچ ندارند که هیچ، بلکه ساده زیستان را که در راهى جز راه آنان گام برمى‏دارند، با برچسب‏هایى همچون «بى‏تمدن»، «عقب افتاده» و مانند این‏ها، مورد تمسخر قرار مى‏دهند؛ حال آن‏که، آنان آن قدر در تجمّل پرستى خود غرق‏شده‏اند که معناى این تعبیرات را که بیش از هر کس شامل حال خودآن‏ها مى‏شود نمى‏فهمند؛ چون اگر معناى تمدن را مى‏فهمیدند مى‏دانستند که ساده‏زیستى، با تمدن منافاتى ندارد؛ و نیز مى‏دانستند که برچسب عقب افتادگى، شایسته خود آن‏هاست که براثر فرورفتن در زندگى تجمّلى و دل بستن به مظاهر مادّى، از کاروان تکامل انسانیت عقب افتاده‏اند. به هر حال، ساده زیستى شیوه مردان خداست؛ همچنان که تجمّل پرستى راه کسانى است که به خاطر دور بودن از معنویت، دل به دنیا بسته‏اند. (15)

مرحله سوم: احراز آمادگى شخصى
 
لازم است جوان به رغم برخوردارى از سن بلوغ، آمادگى و صلاحیّت خویش را از جهات مختلف براى قدم نهادن به وادى ازدواج به اثبات رساند و توانمندى‏اش را در قبال پذیرش مسؤولیت خانواده احراز کند؛ که برجسته‏ترین جهات آمادگى عبارتند از:
- بلوغ فکرى و رشد عقلى؛
- سلامت روانى؛
- داشتن حدّاقل بیست سال سن؛
- نداشتن اعتیاد؛
- سلامت جسمانى مرتبط با تولید مثل؛
- توانایى اداره خانواده جدید (مدیریت خانوادگى)؛
- خدمت نظام وظیفه یا معافیت دائم (ویژه پسران)؛
- اشتغال (ویژه پسران).

مرحله چهارم: جست‏وجو و شناسایى ابتدایى
 
به اقتضاى طبع انسانى، پسر خانواده پس از احراز صلاحیّت، تصمیم به ازدواج گرفته و تقاضاى خود را مبنى بر همسر گزینى، در درجه اوّل به اطلاع اولیا رسانده و سپس با بستگان و - در صورت فقدان آن‏ها - با دوستان صمیمى‏خود در میان مى‏گذارد و از آنان در شناسایى همسر مطلوب خود استمداد مى‏جوید.
این روش، عاقلانه‏ترین و کارآمدترین شیوه ممکن است که هر جوان دوراندیش آن را بر مى‏گزیند و در کمال وقار و عزّت نفس و نیز با حفظ متانت و حیثیّت، مسیر خردمندانه را مى‏پیماید. او با صرف نظر از تعهّدات دینى، بلکه برحسب شرافت و غیرت و مردانگى، هیچ‏گاه حاضر نمى‏شود شخصاً در کوچه و بازار به امید واهىِ همسریابى، پرسه بزند و همچون صیادى در بوستان‏ها و معابر و محل تلفن عمومى به کمین دختران نشسته و در صورت امکان، با آنان به گفت‏وگو نشیند؛ زیرا:
جوانى که صلاحیت‏هاى لازم براى تشکیل خانواده را داراست، احساس بى‏نیازى کرده، هرگز تن به خفّت نفس نمى‏دهد تا ذلیلانه همچون گدایان در حضور دیگران زانو به زمین زند و همچنان‏که آن گدا «پول خُرد» طلب مى‏کند، او «زن» طلب کند؛ به‏ویژه اگر مورد تعرض و تمسخر و بى مهرى نیز قرار گیرد، که در این صورت، خود به مقام والاى انسانى خویش اهانت کرده است و از پیامبر اکرم(ص) در این خصوص روایت شده که فرمود: «لا یَنبَغی لمؤمن أن یُذِلَّ نَفْسَه؛ براى هیچ مؤمنى سزاوار نیست که خودش را نزد دیگران ذلیل کند». (16) و «اُطْلُبُوا الحوائجَ بِعِزَّةِ الْاَنفس؛ نیازهاى خودتان را با عزّت نفس بطلبید». (17)
جوان وارسته با در پیش رو داشتن «راه» خردمندانه، به «بیراهه» نمى‏رود. پس مى‏توان پى برد که بیراهه رفتن، از آنِ کسانى است که در گفتار خود مبنى بر تشکیل خانواده صداقت ندارند. آقاى رضا اصفهانى در توصیه اخلاقى خود مى‏نویسد:
اگر مى‏خواهید در کارهاى خود با ناکامى روبه‏رو نگردید، باید قبل از هر چیز راه ورود به آن کارها را بیاموزید و اگر آموختن آن، مدتى هم وقت شما را بگیرد باز وقتى حساب کنید مى‏بینید ضرر نکرده‏اید؛ چون وقتى انسان راه ورود به چیزى را یاد گرفت ممکن است موفقیتى‏را که شاید ده سال دیگر هم به دست نمى‏آورد در عرض یک ساعت به دست آورد ... که امام على(ع) مى‏فرماید: «التدبیر قَبْلَ العَمَل یُؤَمِّنُ العِثارَ؛ عاقبت اندیشى درست پیش از عمل، از لغزش‏ها جلوگیرى مى‏کند». (18)
جوان پاکدامن هرگز حاضر نیست عفّت عمومى و امنیت عمومى را براى نفع شخصى خود، مختل کند.
جوان خردمند مى‏داند که دختران عفیف به گفت‏وگوهاى خارج از محیط خانواده و دور از هدایت و اشراف اولیا، رضایت نمى‏دهند. پس ایجاد مزاحمت در مسیر زندگى آن‏ها عملى غیر انسانى است و بازى با احساسات دیگران نیز گناهى نابخشودنى است.
جوان دور اندیش به خوبى مى‏داند دخترى که به آسانى با مرد بیگانه به گفت‏وگوى خصوصى مى‏نشیند، شایسته همسرى نیست و همچنان‏که امروز از اعتماد اولیاى خود سوء استفاده مى‏کند، فردا نیز ممکن است به همسرخود خیانت کند و با دیگرى ارتباط مخفى برقرار سازد.
جوان نیکوکار به خوبى مى‏فهمد که اگر روزى با دخترى به خلوت بنشیند و یا تلفنى به صحبت بپردازد، قطعاً دیگر پسران هم به صورت تقلیدى از او الگو مى‏گیرند و با رواج یافتن چنین روابطى، جامعه دچار آن‏چنان فجایع انسانى نظیر قتل، خودکشى، آدم ربایى، ناامنى و فحشا مى‏شود که -به‏استناد آمار و ارقام و گزارش‏هاى خبرى - نظام ابرقدرت نیز از کنترل آن عاجز است.

به تعبیر یکى از مشاوران خانوادگى:
 
دختر فهیم مى‏داند که ازدواج تلفنى و خیابانى، در همان خیابان و تلفن به پایان مى‏رسد.
دختر و پسر خردمند به خوبى درک مى‏کنند که دو جنس مخالف، همانند دو جریان فاز و نول برق هستند که باید از مسیر سالم و در پوشش عایق بگذرند تا در جایگاه واقعى خود (نور افکن) به هم برسند و روشنایى بدهند. حال اگر در خارج از جایگاه اصلى به هم برسند، موجب اتصالى و فاجعه آتش سوزى خواهند شد. (19)
پیرامون این مرحله، رعایت چند نکته، خالى از لطف نیست:
الف) از آن‏جا که یکى از عوامل اختلاف خانوادگى و تنش‏هاى زناشویى، ناهمگونى طرفین در زمینه «فرهنگ» است، توصیه مى‏شود که جوان براى حفظ سنخیّت و کُفویّت، در محدوده‏اى به تفحّص و شناسایى بپردازد که از لحاظ فرهنگ، آداب و رسوم خانوادگى و شرایط اقلیمى با محدوده زندگى او و خانواده‏اش همخوان و هم افق باشد؛ مثلاً پسندیده نیست که جوان آذرى در سیستان و بلوچستان به تفحّص بپردازد.
ب) بیش‏تر معیارها برحسب ذوق، احساسات و جنبه‏هاى روانى و فکرى هر شخص تعیین مى‏شود و قابل دیکته کردن یا تحمیل و تقلید نیست؛ و آنچه در روایات دینى درباره ویژگى‏هاى همسر شایسته بیان شده، توصیه‏هایى است که جنبه مشورتى دارد و کاملاً راهگشاست.
«مدل رفتار»، عنوان قطعه ادبى - تربیتى دیگرى است از حجةالاسلام و المسلمین آقاى جواد محدّثى که پایان بخش این مرحله خواهد بود. (20)
نقاشى را از روى «مدل» مى‏کشند؛
و خط را از روى «سرمشق» تمرین مى‏کنند؛
خیّاطها، براى بریدن پارچه و دوختن لباس، به «الگو» نگاه مى‏کنند؛
و معمارها براى ساختن ساختمان، «نقشه» را مرتّب باز مى‏کنند و طبق آن کارمى‏کنند؛
بنّاها هم، پیوسته «تراز» و «شاقول» را به کار مى‏گیرند تا دیوارى که بالامى‏آورند، کج و ناصاف نباشد.
این‏همه دقّت براى چیست؟
هم جلوى اشتباه و اسراف و حیف و میل شدن مصالح و ابزار و پارچه و امکانات را مى‏گیرد، هم ضریب «صحّت عمل» و «دقّت کار» را بالا مى‏برد و .... چه‏کارى عاقلانه‏تر از این؟
نه ما کم‏بهاتر از «پارچه» و «آجر» و «صفحه» ایم،
نه شکل دادن به روح و روان و منش و اخلاق ما، کم اهمّیّت‏تر از خیّاطى، بنّایى، خطّاطى و نقّاشى است.
پس، بجاست که ما هم در «چگونه بودن» خودمان، طبق الگو و مدل کار کنیم.
رفتار و روحیّات ما نیز باید با ملاک و معیارى، سنجیده و تراز شود، تا «خشتِ اوّلِ» تربیتِ روحى ما، کج گذاشته نشود، و گرنه، تا ثریّا دیوار وجودى ما کج بالا مى‏رود.
و احتمال سقوط دیوار کج بسیار است.
از قدیم هم گفته‏اند که: «بارِ کج به منزل نمى‏رسد»؛
مراقبتى دائمى و مواظبتى پیوسته لازم است.
چرا بنّاها، هر ردیف که کار مى‏کنند، تراز مى‏گذارند، تا از میزان بودن کار خویش، اطمینان پیدا کنند؟ زیرا اگر کنترل نکنند و چند ردیف، اشتباهى ساخته شود، هم خراب کردنش سخت‏تر است، هم خسارتش بیش‏تر، هم معطّلى‏اش افزون‏تر!
از کجا که فکر و عملمان، روى «اصول» و «موازین» است؟
از کجا که رفتارمان، از دید عقل و شرع، «استاندارد» است؟
چگونه بودن خودمان را با کدام سرمشق، تطبیق مى‏دهیم؟
خصلت‏ها و خصوصیّات اخلاقى ما را، کدام دستگاه، کدام مدل، کدام الگو و کدام میزان، چک مى‏کند و سلامت و صحّت آن را تضمین مى‏نماید؟
حضرت عبدالعظیم حسنى(ع)، که بارگاهش در شهر رى است، عقاید و افکار خویش را بر امام عسکرى(ع) عرضه کرد، تا مطمئن شود «باور»ها و «معتقدات» او، درست است. امام هم صحّت عقایدش را تأیید کرد.
این‏که انسان خودش را به یک «معیار» و «الگو» عرضه کند، هم در زمینه‏هاى فکرى است، هم روحى و اخلاقى، هم دیدگاه‏ها و مواضع سیاسى، هم عملکردها و رفتارهاى اجتماعى. هیچ کس هم از این کار، بى‏نیاز نیست.
مگر آنان که خودشان به مرحله‏اى رسیده‏اند که «میزان» شده‏اند.
به على(ع) چنین سلام مى‏دهیم که: «السلام علیک یا میزان الأعمال».
وقتى آن حضرت، مدل و ملاک باشد، دیگران را با او مى‏سنجند، تا میزان و مرتبه مسلمانى، اخلاق، اخلاص، حق گرایى، عدالت‏خواهى، آخرت جویى، خداطلبى، بندگى و وارستگى آنان روشن شود.
چه کسى جرأت آن را دارد که بگوید: من هر چه مى‏گویم، هر چه مى‏کنم، هرگونه که هستم، همان است که «باید باشد»!...
مگر آن‏که «معصوم» باشد.
و امثال ماها، معصوم نیستیم، پس محتاج آنیم که همه روزه و همیشه، خودمان را با «اسوه‏هاى کمال» و «الگوهاى انسانیّت» و حقیقت‏هاى مجسّم بسنجیم و مقایسه کنیم و مطمئن شویم که راهى را که مى‏پوییم، همان است که باید باشد، و رو به سوى مقصد است، نه پشت به هدف!
و گرنه، اگر روزى بفهمیم که تا این‏جا که آمده‏ایم، راه را عوضى و جادّه را اشتباه طى کرده‏ایم، با کدام نیرو مى‏توانیم برگردیم و گذشته را جبران کنیم؟
جلوى «ضرر» را از هر جا که بگیرند، «نفع» است ....
مرحله پنجم: هماهنگى با اولیا (نظارت و هدایت خانواده)
«اسلام» در بُعد اجتماعى، دینِ همبستگىِ خانوادگى و اُلفت عشیره‏اى است که با توصیه‏هاى مؤکّد بر بزرگداشت مقام پدر و مادر، احترام به بزرگ‏ترها و دید و بازدید خویشاوندان، پیروان خود را از پراکندگى، فردگرایى و انزوا بر حذر مى‏دارد. همان‏طور که بخش وسیعى از احکام و مقررات اسلامى با رویکرد تثبیت و استحکام «خانواده» وضع شده‏است؛ زیرا:
- خانواده، واحد بنیادى جامعه است؛ (21)
- خانواده، آمادگاه چگونه زیستن در جامعه بزرگ‏تر است؛
- خانواده، محل نشو و نموّ جسمانى و رشد و تعالى روحانى است؛
- خانواده، آرام بخش دائمى و عامل اساسى تسکین روح و روان و زُداینده کدورت‏ها و جبران کننده ضعف‏هاى عاطفى جامعه است.
- خانواده، بزرگ‏ترین حامى مالى و پشتوانه قوى و مستمر اقتصادى افراد جامعه است.
- خانواده، به انسان شخصیّت، عزّت، شرافت، اعتبار و حیثیّت اجتماعى مى‏بخشد.
- در خانواده است که نقاط قوّت و ضعف هر شخص به‏طور محرمانه و محترمانه شناسایى و ارزیابى شده و به دور از افشاگرى و هتک حرمت، نقایص آن ترمیم مى‏شود.
- در خانواده است که انسان هویت خویش را باز مى‏یابد و آینده خود را برهمان اساس پى‏ریزى مى‏کند.
- خانواده، ملجأ افراد جامعه بوده و تنها دژ مستحکمى است که اعضاى خود را از هرگونه خطر و آسیب مصون مى‏دارد.
- خانواده، یگانه کانون تجمّع است که اعضاى آن، بى‏چشمداشت مادّى، با یکدیگر در ارتباط بوده و در غم و شادى هم، بى‏تظاهر، شریکند.
- رابطه بین اعضاى خانواده، عمیق، فطرى، مستحکم و پایدار است و با عواطفى سرشار بنا نهاده شده‏است.... (22)
- خانواده، محل شکل‏گیرى ارزش‏ها، وجه نظرها و باورهاى مختلف عقیدتى، سیاسى و غیره است. (23)
- خانواده، نیاز به هم زیستى انسان‏ها را تأمین مى‏کند.
- خانواده، کانون نوع دوستى، تکریم شخصیّت و بروز استعدادهاى معنوى است.
و بالأخره، خانواده مرکز ثقل تحرّکات افراد جامعه و تنها قرارگاه مرکزى انسان‏ها در گردونه زندگى است که فرار از آن و بریدن از خانواده، سقوط و تباهى همیشگى را در پى دارد.
پس با اذعان به این نکته مهم که شناخت طرفین پیش از مرحله خواستگارى، ضرورت انکار ناپذیر است، جا دارد که دختر و پسر جوان، درخواست آشنایى از طرف مقابل را به سمت خانواده سوق دهند و خط آشنایى با دیگرى را از ابتدا بر روى محور مستقیم خانواده رسم کنند و از ایجاد زاویه‏اى هر چند کوچک، همانند گفت‏وگوى پنهانى تلفنى و غیره اجتناب ورزند و با صبر، متانت، بردبارى و وقار که مطلوب همه جوانان است اجازه دهند تا اوّلین گفت‏وگوها و ملاقات‏ها و مراحل ابتدایى آشنایى، به‏صورت محرمانه و خصوصى امّا با هدایت و نظارت و هماهنگى اولیا و درپرتو نور خانواده طرفین شکل‏گیرد. با این توجه که با همفکرى اولیا و مشورت اهل نظر، خود تصمیم بگیرند و خود، همسر آینده را گزینش کنند.
براین شیوه که روش میانه‏اى است بین دو روش افراط و تفریط (ازدواج تحمیلى و ازدواج ولنگارى)، فواید قابل توجّهى مترتب مى‏شود؛ از جمله:
دختر و پسر مى‏توانند به دور از هر نوع ترس، اضطراب، احساس گناه و جرم اجتماعى، سرنوشت سرشار از اطمینان و عشق را براى آینده خود رقم‏بزنند.
حیثیّت اجتماعى و خانوادگى هر دو طرف، براى همیشه محفوظ مى‏ماند؛ و همراهى خانواده موجب آرامش خاطر آن دو و افزایش اعتبار آن‏ها خواهد شد.
دختر و پسر مى‏توانند در سایه این هماهنگى، از مساعدت‏هاى فکرى و مالى بزرگ‏ترها و تجربه خانواده و نظرهاى خیرخواهانه و مصلحت آمیز آنان بهره‏مند شده و به راحتى به خواسته‏هاى منطبق بر معیارهاى از پیش تعیین شده خود، دست یابند.
با فراغت و مدت زمان بیش‏ترى، دوره آشنایى را مى‏گذرانند.
دختر و پسر با هدایت کردن جریان آشنایى همدیگر به سوى خانواده‏هاى خود، مراتب سپاس خویش را از زحمات بى‏دریغ اولیاى خود اعلام داشته و به صورت عملى به شخصیّت والاى آن‏ها ارج مى‏نهند و حضور آنان را در صحنه، مغتنم مى‏شمارند.
دختر و پسر با حرکت در این جاده وسط، از خطر تصمیم‏گیرى احساساتى و هیجانى مصون مى‏مانند.
هر یک از دختر و پسر با حفظ احترام متقابل و رعایت جنبه‏هاى حقوقى و شخصیّتى، مراحل آشنایى را مى‏گذرانند.
با شیوع این روش، فضاى جامعه از آلودگى‏هاى اخلاق جنسى پاک شده و امنیت نوامیس جامعه تهدید نمى‏شود.
طرفین مى‏توانند با اِعمال این شیوه، میزان اهتمام و صداقت و جدّیت یکدیگر را نسبت به پیشنهاد ازدواج بیازمایند؛ زیرا چه بسا «ازدواج» هر چند که موضوع حق و مطلوبى است امّا به ناحق، به صورت طعمه‏اى براى صیادان در مى‏آید، و با استفاده از ساده دلى، تطمیع پذیرى و زودباورى طرف مقابل و با خروج زیرکانه و تدریجى از روند «آشنایى تا ازدواج»، به هوسرانى و ارضاى تمایلات به صورت نامشروع دست مى‏یازند .
کلام استاد محترم آقاى جواد محدّثى تحت عنوان «پشت نقاب خنده» مى‏تواند زینت بخش این مرحله آشنایى قرار گیرد. (24)
تنها کودکان نیستند که در کوچه و خیابان، «ماسک» مقوّایى به صورت مى‏زنند و چهره واقعى خود را پشتِ آن پنهان مى‏کنند.
از این نقاب‏ها فراوان است،
در اداره و بازار و محلّ کار و محلّه زندگى؛
چهره‏ها، همیشه نشان دهنده باطن نیستند.
در پشت قیافه‏هاى خندان، گاهى «غمى سنگین» خفته است،
پشت چهره‏هاى متبسّم، گاهى «عداوت»، نهفته است و «شرارت» پنهان است!
اگر نگاه انسان، «درون‏نگر» باشد،
اگر دید انسان، قدرت تشخیص ماسک و چهره اصلى را داشته باشد، «زهرخند»هاى فراوانى را در وراى این قیافه‏هاى خندان و شکوفا خواهددید.
... «از شعله‏هاى پرتب و سوزانِ آفتاب‏
در روزهاى گرم،
از سینه کویر،
بسیار دیده‏ایم که روییده، یک سراب»
پس چرا سادگى؟ ... چرا فریب خوردن از هر لبخند؟ چرا افسون شدن دربرابر یک احترام و ادب ظاهرى؟ و چشمکِ فریب؟
هیچ چیز به اندازه «صداقت» نمى‏ارزد.
هیچ گوهر، به قدر «وفا» قیمتى نیست.
امّا ... مى‏بینید که این گوهرهاى ارزنده، در «بازار معاشرت»، بسیار کمیاب‏است.
چقدر قربانیان «ساده لوحى» را مى‏شناسید که «سراب» را به جاى «آب» پنداشته، در کویر سرگردانى و فریب، زندگى خود را باخته‏اند!
وقتى «عطر ایمان» از جمعى رمیده باشد، «عفونت دروغ» جاى آن را مى‏گیرد.
گاهى بعضى اشخاص، دروغگو نیستند، بلکه «دروغ مجسّم»اند، مایه شرم انسانیّت!
در دروغ آباد بى‏ایمانى، طبیعى است که اوضاع چنان باشد که:
«نشاط و شوق زندگى، ز چهره‏ها رمیده است ...
خنده‏ها، «تصنّعى»،
سلام‏ها، ریا، فریب،
چهره‏ها، عبوس و غم‏گرفته، رنگ باخته‏
و سرگذشت تلخشان‏
که قصّه بلند و پوچ هرزگى است‏
- سر (گرفته) از سراب، جاى آب‏
و سرنوشت شرم و دردناکشان‏
- که داستان تلخ و زشت بردگى است‏
- ریشه‏ها دوانده در شراب خواب ...»
ولى ... آیا این همه چهره زندگى است؟ و چهره همه زندگى‏هاست؟ ...هرگز!
کم نیست سلام‏هایى که پیام «محبّت» است،
و نگاه‏هایى که ... پیک دوستى و صداقت است،
و دست‏هایى که با صمیمیّت به یارى دراز مى‏شود،
و حرف‏هایى که ریشه در «حق» دارد و عطر «معنى» مى‏افشاند.
اصلاً، زندگى به برکت نَفَس‏هاى پاک همین‏ها رونق دارد.
غرض آن‏که، نه هر لب که به خنده واشد، نشانه «پاک‏دلى» و «صفاى باطن» است،
و نه هر چهره متبسّم و خندان، گویاى عشق راستین و محبّت صادقانه است!
گاهى پشتِ خنده‏ها، «زهر» پنهان است.
این، همان «نیش» است که گشوده مى‏شود.
حیف است نام «لبخند» بر آن نهادن!...
محمّد(ص) همواره به روى یاران، «تبسّم» مى‏زد.
على(ع) پیوسته چهره‏اى «خندان» داشت.
امّا... ابوسفیان، نیش مى‏گشود، و پشت نقاب آن، یک دنیا «حقّه» و «کینه» و «زهر» و «نیرنگ» بود.
تا کى باید «شهد» و «شرنگ»، با هم اشتباه شود؟... تا کى؟
مرحله ششم: نگارش دریافت‏ها
امام صادق(ع) مى‏فرماید:
مَنَّ اللَّهُ على النّاسِ، بِرّهم و فاجِرِهم، بالکتابِ و الحسابِ ولولاذلک لَتَغالطُوا؛
خداوند بر تمام مردم نیکوکار و بدکار منّت گذاشت به واسطه قدرت نوشتارى و حساب‏گرى و اگر این دو نبود به اشتباه گرفتار مى‏شدند. (25)
بر دختر و پسرى که پا به مرحله آشنایى مى‏گذارند لازم است که از ابتدایى‏ترین مرحله، با تشکیل پرونده‏اى ویژه، (26) همه دریافت‏هاى عینى و شنیدارى و مطالعاتى را با توضیح لازم یادداشت کنند و آن دریافت‏ها عبارتنداز:
- نکته‏هاى مهم کتاب، مجلّه و روزنامه با ذکر مشخّصات منبع؛
- نکته‏هایى که از راه نظرخواهى و کسب تجربه و مشورت به دست مى‏آیند، با ذکر اسم مشورت شونده و زمان مشورت؛
- مشاهدات عینى از رفتار طرف مقابل خود، (27) با ذکر زمان و مکان مشاهده؛
- گفته‏هاى طرف مقابل، با ذکر اسم، تاریخ و مکان؛
- اطلاعات به دست آمده از تحقیقات میدانى.
پرونده مزبور در مرحله جمع‏بندى و استنتاج نهایى، براى تصمیم‏آخر بهترین اثر خود را خواهد گذاشت و طرفین را از تردید و بن‏بست فکرى خارج کرده و روند ازدواج را تسریع و تسهیل مى‏بخشد. علاوه براین‏که همین نوشته‏ها مى‏توانند به عنوان «خاطرات»، براى انتقال تجربه به دیگران باقى بمانند. آقاى رضا اصفهانى در زمینه ضرورت نگارش مى‏نویسد:
غالب انسان‏ها به تصور این‏که خودشان مى‏توانند آگاهى‏ها را در حافظه خود نگهدارى کنند، از یادداشت کردن آن بر روى کاغذ خوددارى مى‏نمایند... تنها عامل خوددارى از یادداشت کردن، تنبلى و غرور است. آن‏ها باید قبول کنند که ذهن آن‏ها کامپیوتر نیست و آن‏ها داراى حافظه «ابن سینا» هم نیستند... و مدتى بعد متوجّه مى‏شوند که اگر آن را یادداشت کرده بودند، به چه فواید بزرگى مى‏توانستند برسند. (28)
مرحله هفتم: خواستگارى
«خواستگارى» درخواست رسمى و قطعى ازدواج است که برحسب طبع انسانى، از سوى خانواده پسر صورت مى‏گیرد و این تصمیمى است که پسر پس از احراز آمادگى شخصى وطى مراحل پیشین آشنایى، اتخاذ مى‏کند.
در این مرحله، خانواده پسر به دیدار خانواده دختر رفته، از آن‏ها تقاضاى موافقت با پیشنهاد ازدواج مى‏کند و خانواده دختر ضمن موافقت کلّى، پاسخ قطعى و اعلان نتیجه نهایى را به آینده و پس از گذراندن مراحل بعدى موکول مى‏کند. این شیوه کاملاً با مقتضیات روانى و شخصیّتى دختر منطبق بوده و با وقار، حیا و کرامت وجودى او سازگار است و نشانه والایى مقام و ارزشمندى وجود او در زندگى اجتماعى و عظمت جایگاه و نقش او در جوامع بشرى است.
ناگفته نماند که پیش از اجراى این مرحله، لازم است به نحوى آمادگى دختر و خانواده و نیز احتمالِ موافقتِ آنان با اصل خواستگارى، احراز شود.

پی نوشت ها :
 

1. وسائل الشیعه، ج 20، کتاب النکاح، ابواب مقدمات النکاح، باب 6، ح 1.
2. اسراء (17) آیه 36، ترجمه محمدمهدى فولادوند.
3. ر.ک: پیوست، کتاب‏شناسى.
4. ر.ک: پیوست 3.
5. ر.ک: پیوست 1 و 4.
6. ر.ک: پیوست 6.
7. ر.ک: پیوست 2.
8. ر.ک: محسن ایمانى، مجله پیوند، ش 223؛ مجله راه زندگى، سال دوم، ش 21، ص 60.
9. غرر الحکم و درر الکلم، ج 2، فصل 78، ح 42.
10. علیرضا آقایوسفى، مجله پیوند، ش 219، ص 252.
11. همان جا.
12. علیرضا ملازاده، مجله راه زندگى، سال دوم، ش 21، ص 34.
13. غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، ص 39، ح 1189.
14. خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 24 - 25.
15. اخلاق براى همه، ج 1، ص 215؛ براى آگاهى بیش‏تر، ر.ک: مؤمنون (23) آیه‏هاى 64 و 65؛ زخرف(43) آیه 23؛ سبأ(34) آیه 34؛ اسراء(17) آیه 16 و واقعه (56) آیه‏هاى 45 و 46.
16. نهج الفصاحه، ح 2558، به نقل از اخلاق براى همه، ج 2، ص 36.
17. همان، ص 89، ح 325.
18. اخلاق براى همه، ج 1، ص 83.
19. این تمثیل از امام جمعه محترم شیراز، آیتاللَّه حائرى شیرازى در سمینار جوانان، ازدواج و خانواده در سال 1373، اقتباس شده است.
20. از همدلى تا همراهى، ج 1، ص 90.
21. مریم خزعلى، مجله پیوند، ش 217، ص 105.
22. همان جا.
23. مبانى جامعه‏شناسى، ص 180.
24. از همدلى تا همراهى، ج 1، ص 150.
25. وسائل الشیعه، ج 12، ص 245، به نقل از چهل حدیث نگارش، ص 41.
26. همانند دفتر یادداشت 100 برگ، کلاسور یا پوشه‏اى که بتواند برگه‏هاى کاغذ را نگه دارد.
27. رفتار مثبت یا منفى حایز اهمّیّت و در خور توجّه.
28. اخلاق براى همه، ج 1، ص 311-310.

رموز ازدواج موفق

رموز ازدواج موفق

آیـا تصمیم به ازدواج دارید؟ و یا آنکه در حـال حـاضـر متاهل مـی باشـیـد؟ شـمـا قادر به بـنیان نـهادن یک ازدواج موفق و پایدار خواهید بود. من بر اساس تجربیات پیشـیـن خـود می دانـم کـه پـایدار نگاه داشتن یک ازدواج موفق مستلزم تـلاش و کـوشـش مسـتمـر است. باید متوجه باشـیـد کـه مفهوم ازدواج چیزی فراتـر از یـک پـیـمان قـانـونی و مشروع میباشد که به واسطه آن به زن و مرد اجازه میدهد بعنوان زن وشوهر در کنار یکدیگر زندگی کنند.
 

اهمیت مشاوره پیش از ازدواج
 
مـشاوره پیش از ازدواج را شدیدا به شما توصیه میکـنـم. شــانس ایجاد یک ازدواج موفق هنگامی که زن وشوهر قادر باشند با یکدیگر در رابطه با مـسائـل ذیـل گـفـتـگو کـرده و بـه یـک تـفـاهـم رضایت بخش و دو سویه در عرصه زندگی مشترک دست یابند، افزایش می یابد:
1- عقاید و رسوم مذهبی و معنوی.
2- روابط جنسی ( نگرشها و علایق جنسی )
3- مادیات ( اهمیت آن، نحوه خرید و تدابیر سرمایه گزاری)
4- بهداشت فردی و انتظارات و نگرشها نسبت به تناسب اندام.
5- مدیریت خانواده ( وظایف ومسئولیت ها )
6- پرورش و تربیت فرزندان و تعداد آنها.
7- ورزش ها، سرگرمی ها، فعالیت های تفریحی و نحوه گذراندن تعطیلات.
8- دید و بازدید از خوشاوندان خود و همسرتان.
9- تعهدات اجتماعی.
10- اهداف و آرزوهای فردی.
اینکه از پیشینه خانواده هـمسـرتـان آگـاهـی یـابـیـد بـسیـار ضـروری مـی بـاشـد. چـون شـخـصـیـت کنونی شما تا حد زیادی برگرفته شده و حاصل همان تجاربی است کـه در شرایط و محیط یک خانواده خاص کسب کرده اید. خـانـواده پـیـونـد دهنده فرد بـا گـذشته مـی باشد. مـا شـدیـدا مـتـاثر نگرشها، رفتار و کنشهای خانواده ای هسـتـیـم کـه در آن پرورش یافته ایم. بله درست است شما تنها با یک فرد نیست که وصلت میـکنید بلکه با طرز تربیت خانوادگی وی نیز تا آخر عمرتان سر و کار خواهید داشت.

مفهوم تعهد در ازدواج
 
ازدواج خوب و مـوفـقـیـت آمـیـز وجـود دارد امـا ازدواج بـی عیب و نقص و تمام عیار میسر نمیباشد. هر ازدواج موفق و پایدار شامل متعهد گشتن بی قید و شـرط نـسـبـت بـه یک فرد نا کامل است. این انتظار که همسرتان کامـل و فـاقـد هـر گـونه عیبی باشد واهی و نا معقولانه می باشد. امروزه که جدایی ها و طلاق های شـتابـزده در کوچکترین نشانه اختلاف و مشکلات زندگی اتفاق می افتند مهم است که از خودتان سوال کنید که تعهد شما نسبت به ازدواج چیست؟ تـعـهد بـه ازدواج بـه مـفهـوم آن اسـت که زن و شوهر به یکدیگر چنین گفته باشند: " مـا نسبت به زنـدگی مـشـتـرکـمان بـی اعتنا و بی اهمیت نیستیم. ما ازدواجمان را بر پایه عشق، احترام، شرافت و عـلاقـه دو سـویه و خالصانه با یکدیگر آغاز کرده ایم. ما اعتقاد داشتیم و داریم که به یکدیگر وفادار بمانیم، صـادق بـوده و دروغ نـگویـیـم و بـه یکدیگر اعتماد داشته باشیم. چـه در حـضـور یـکدیـگر چـه در غیاب یکدیگر ". رعایت نکات زیر سبب تحکیم تعهد به زندگی مشترک میگردد:
سازگاری معنوی
سازگاری شخصیتی
خود شناسی آگاهانه
توانایی در ارتباط برقرار کردن با یکدیگر (بیاموزیم که چگونه بحـرفهای همسرمان گوش دهیم و پرسشهای وی را واضح، مشخص، بـدون پـیش داوری و بدون کینه ورزی و انتقام جویی پاسخ گوییم.)
علاقه دو سویه بیکدیگر

خصایص اثر بخش
 
1- افرادی که در ازدواجشـان یـک نـظام ارزشـی مـقـتـدر را بکار می بندند، بسیار زیاد در مـحقق گشتن یک ازدواج و ارتباط موفق و صحیح به آنها کمک خواهد کرد. نـظـام ارزشی که دربـرگیـرنـده صـفـات و خـصـوصـیات: صـداقت، راستی، همـبستگی، اعتماد، احترام، عشق، گذشت، تفاهم و وفاداری به یکدیگر مـی باشد. ازدواجی که در آن زن و شـوهـر دارای انـتـظارات متـضاد و خـواسـته هـای غیر قابل انعطاف می باشند، شـانـسـی برای موفقیت وجود نخواهد داشت.
2- مشـاجـرات و اخـتـلافـات را بـه شیوه سازنده و ثمر بخش حل و فصل کنید. که شامل تمرکز بـر دغدغه های هر دو فرد و یافتن گزینه ها و راههایی می باشـد کـه هـر دو طـرف منتفع گشته و به خواسته هایش دست یابد. تـقـریـبـا در هـر اخـتـلاف یـک نفر احساس می کند که مورد بی مهری، بی احترامی و بی توجهی قرار گرفته است. در ازدواج نباید ایـن چـنـین باشد که همواره یک فرد برنده و فرد دیگر بازنده گردد. چـون آن دیـگر مـذاکـره نبوده بلکه تحکم و سلطه گری می باشد.
3- دوام ارتـباط زناشویی هنگامی که زن و شـوهر زمـان و مـیـدان بـیـشتـری در اخـتـیـار یکدیگر قرار میدهند تا اندکی آزاد باشند، افزایش می یابد.
4- فراتر از هر چیز آنکه ایمان داشته باشید. ازدواج میتواند تجربه ای سودمند برای شما باشد. با کمی همت و تلاش ازدواج شما موفقیت آمیز خواهد بود.

تأثیر مشاوره قبل از ازدواج بر بهداشت جنسی

تأثیر مشاوره قبل از ازدواج بر بهداشت جنسی

مسائل جنسی سهم بسزایی در بهداشت و سلامت کلی خانواده ایفا می کند؛ اما متاسفانه صحبت و ارزیابی این مسائل اغلب مورد غفلت قرار می گیرد و این بدان علت است که صحبت در این حوزه ناخوشایند، خجالت آور و گناه شمرده می شود. در جامعه ما نیز، صحبت راجع به مسائل جنسی با ترس همراه است. فشار اجتماع و والدین در این زمینه بر کودک ها و نوجوان ها بسیار زیاد است و از آن جا که بسیاری از برداشت های اولیه ی انسان در مورد روابط جنسی در این دوران شکل می گیرد، در بسیاری از موارد تفکرات و اعتقادات متعصبانه ی والدین باعث بروز مشکلات جنسی در زندگی زناشویی آینده ی فرزندها می گردد. به علاوه، کمتر زوج هایی هستند که بتوانند نیازها و مشکلات خود را به راحتی با هم در میان بگذارند و از آنجا که روابط جنسی تاثیر شگرفی بر رضایت کلی ازدواج دارد، همین امر باعث نارضایتی از ازدواج و عواقب و نتایج آن می گردد.
این تفکرات غلط تا آن جا پیش می رود که بسیاری از زن ها پیش قدم شدن در مسائل جنسی را دور از نجابت و شخصیت می دانند، لذت بردن از این مسائل را حق خود نمی دانند و از انجام آن رنج می برند. از طرف دیگر، عدم آگاهی از جنبه های جسمانی و روانی مسائل جنسی و تفاوت های مرد و زن باعث سوء تفاهم ها و پیش داوری ها در این زمینه گشته و نداشتن ارتباط باعث عدم بیان احساسات جنسی می گردد، که در نهایت به نارضایتی جنسی می انجامد. سازمان بهداشت جهانی هم سطح دانستنی های جنسی ارائه شده ی کنونی برای جوان ها را ناکافی می داند و یکی از برنامه های اصلی این سازمان، آموزش تمامی ابعاد مسائل جنسی است. آن چه بدان اشاره گردید در غالب بهداشت جنسی تعریف می گردد. بهداشت جنسی ترکیبی از جنبه های جسمانی، روانی و اجتماعی است که بر تمایلات جنسی اثر می گذارد.
 

بحث و نتیجه گیری
 
پژوهش حاضر، مانند بسیاری از مطالعات انجام شده در کشور، نشان می دهد کلاس های مشاوره ی ازدواج نیاز به اصلاح اساسی دارد. این پژوهش جزو اولین مطالعاتی است که در مورد یک محتوای جدید و میزان تأثیر آن به تحقیق می پردازد. به نظر می رسد که مهم ترین اصل در راه ارتقای این کلاس ها انتخاب یک محتوای آموزشی فراگیر براساس نیازها و مشکلات اساسی و واقعی زوجین می باشد.
در این پژوهش، اگر چه گروه شاهد در اغلب موارد در خلال کلاس ها جلسه را ترک می کردند، اما گروه مورد با کمال میل و رغبت متجاوز از 2 ساعت در کلاس ها حضور فعال داشتند و حتی در پایان، زمان کلاس را ناکافی ارزیابی کردند و این به علت انتخاب یک محتوای مناسب آموزشی بود. علاوه بر اصلاح محتوای آموزشی و زمان کلاس ها باید سعی گردد در بعضی مباحث مثل تفاوت های روانی مرد و زن، کلاس ها به صورت مختلط برگزار شود و علاوه بر آن مشاورها هم باید آگاه، روشن، با قابلیت انعطاف و توانا در جلب اعتماد زوجین باشند و بدین منظور اختصاص مشاور مرد و زن برای هر درمانگاه ضروری است. علاوه بر آن، تمامی کادر بهداشتی از جمله ماماها باید در جهت مشاوره، تشخیص، درمان و ارجاع مشکلات جنسی زوجین نقش فعال تری را در جامعه به عهده گیرند؛ زیرا بهداشت جنسی و رضایت جنسی نقش بسزایی در رضایت ازدواج و در نهایت بقای خانواده و جامعه بازی می کند.