خانه عناوین مطالب تماس با من

دانستنی - داستان کوتاه و زناشویی

مشکلات زناشویی

دانستنی - داستان کوتاه و زناشویی

مشکلات زناشویی

روزانه‌ها

همه
  • داستان کوتاه
  • داستان آموزنده جدید,داستان بسیار زیبا,داستان جالب,داستان جدید
  • هوادار بیرجندی دکتر قالیباف هوادار بیرجندی دکتر قالیباف

دسته‌ها

  • آیا نزدیکی می تواند به جنین صدمه 1
  • آیا نحوه ی مقاربت در حاملگی بای 1
  • مسئله و مشکلات جوانان امروز 1
  • مشکل اصلی جامعه ایرانی چیست ؟ 1
  • ازدواج و جوانان در جامعه 1
  • زن و مرد در زیست‌شناسی نوین !!! 1
  • تفاوت دختران و پسران در مهارت‌ها 1
  • دختران در سن کمتر و به میزان بیش 2
  • بلوغ در دختران 1
  • عادت ماهیانه چگونه اتفاق می افتد 1
  • نقش زن در تولید مثل: 1
  • حاملگی: 1
  • تغییرات بلوغ در پسران 2
  • بلوغ یعنی چه؟ 1
  • بالغ شدن 1
  • آشنائی با مسائل جسمی دوران بلوغ 2
  • روانشناسی زن از دیدگاه علی (ع) 1
  • انگیزه های اجتماعی 5
  • چند نکته کارساز در مورد " مدیریت 7
  • مهر و محبت در خانواده و تاثیر آن 6
  • آشنایی با دوران یائسگی یا منوپوز 1
  • تغییرات سینه ها در دوران بارداری 1
  • ده خواسته زنان از همسرانشان 1
  • تغییرات مو و ناخن هنگام بارداری 1
  • شب ادراری 1
  • افزایش ترشح بزاق در دوران باردار 1
  • افسردگی پس از زایمان 1
  • پیشگیری خوب یا بد 1
  • الفبای بچه داری برای مادران جوان 1
  • علل شایع مشکلات بارداری در مردان 2
  • بایدها و نبایدهای آرایشی در دورا 1
  • بارداری خارج رحمی چیست؟ 1
  • کودک‏آزاری و پیامدهای آن 1
  • تکنیک های آرامش بخشی در زایمان 1
  • تخفیف و تسکین درد در زایمان 1
  • تکنیک های تنفسی برای زایمان 1
  • مراحل زایمان 1
  • معیار آپگار چیست ؟ 1
  • تفکر مثبت در حاملگی بعد از سقط ج 2
  • مشکلات دوران بلوغ در دخترها 1
  • مطلوب ترین سنین برای باردار شدن 1
  • داستان مداد 1
  • دختر فداکار 1
  • بامبو و سرخس 1
  • شقایق 1
  • افکار جهنمی 1
  • قبر خالى 1
  • رنجش 1
  • یکی بود یکی نبود 2
  • داستان شیطان چه مى کند؟ 1
  • دهقان و ارباب 1
  • فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود 2
  • داستان کوتاه چه کشکی، چه پشمی 1
  • ماجرای سفر من و خدا با دوچرخه! 1
  • ماه خال دار 1
  • داستان بخت بیدار 1
  • چیزی برای نگرانی وجود نداره 1
  • تکه ای که دوست نداری!؟ 1
  • چه کسی از ویس و رامین می ترسد و 1
  • کیک مادربزرگ 1
  • دانه ای که سپیدار بود 1
  • داستان زیبای همره 1
  • داستان جالب امتحان دامادها !! 1
  • همراز یکدیگر باشیم 1
  • شیطان 2
  • جعبه های سیاه و طلایی 1
  • عشق و ثروت و موفقیت 2
  • ساحل و صدف 1
  • رقص آخر 1
  • کمک به دیگران کمک به خود ماست 1
  • مرا فراموش نکنید 1
  • کار کوچک، نتایج بزرگ 1
  • همه چیز به ما بستگی دارد 1
  • مواظب باشید دست خالی نیایید 1
  • شاد باشید 1
  • مشکلات ما را می سازند 1
  • محلی بدون مشکل 2
  • داستان خواندنی قورباغه ی بزرگ 1
  • مراقب باشید 1
  • کمی بیشتر فکر کن شاید خیلی هم بی 1
  • گلف باز 1
  • داستان خواندنی ازدواج یوسف و زلی 1
  • لقمان حکیم در توصیه به فرزندش اظ 1
  • امام زین العابدین و مرد دلقک 1
  • داستان کوتاه ماهی گیر ثروتمند 1
  • داستان زیبای خیرات 1
  • مردی که فریاد میزد ترزا 1
  • دو پهلوان 1
  • حسرت 1
  • داستان زیباى شیخ صنعان و دختر تر 1
  • عشـــــــــق بـــــی پــایــان 1
  • الکساندر فلمینگ (داستان پنی سیلی 1
  • داستان زیبای فدای پروانه! 1
  • نامه ای به خدا 1
  • گردشی فراموش ناشدنی 1
  • درسی از ادیسون 1
  • چرا زنان گریه میکنند؟ 1
  • داستان زیبا 2
  • داستان شام آخر 1
  • قورباغه ها 1
  • داستان شاعر و فرشته ای 1
  • بساط شیطان 1
  • زندگی خروسی 1
  • راه بهشت 1
  • دستان دعا کننده 1
  • یکی از بستگان خدا 1
  • داستان هیچ وقت زود قضاوت نکنیم ! 1
  • به یاد داشته باش که من هرگز تو ر 1
  • خدایان یونان 1
  • اقیانوس کجاست ؟ 1
  • ظهر یک روز سرد زمستانی، وقتی امی 1
  • سعادت جاودان 1
  • پیرزن بغضش گرفته بود... 1
  • گل سرخی برای محبوبم 1
  • گنجشک و خدا 1
  • داستان بچه ی تخص 1
  • زنجیر عشق 1
  • آیا خدا هست ؟ 1
  • عجایب هفتگانه جهان 2
  • داستان زیبای تله موش 1
  • داستان رز 1
  • سنجش عملکرد 1
  • من ماندم و قصه‌ای ناتمام 1
  • داستان زیبای عشق جوان به دختر 1
  • چاه 1
  • بهای عشق 1
  • شور جوانی و ازدواج جوانان 25
  • دوست و دوست یابی و آفات دوست 13
  • داستان های کوتاه آموزنده 19
    • داستان های کوتاه آموزنده، عبرت آموز, جذاب و خواندنی 19
    • داستان زیبای نجار پیر 4

ابر برجسب

داستان کوتاه انیشتین و راننده اش داستان کوتاه داستان کوتاه قورباغه ی بزرگ داستان یک روحانی با ۷ دختر! داستان زیبای نصیحت مادر داستان کوتاه راه کار شیطان داستان آموزنده تخته سنگ داستان آموزنده سلف سرویس داستان کوتاه و زیبای چقدر لبخند داستان واقعی و زیبای دعای مادر داستان آموزنده و جالب نمیتونم ها داستان آموزنده طناب خیالی داستان پرداخت هزینه در آخرت داستان آموزنده شکست غیر ممکن داستان

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • داستان آموزنده اثرات ازدواج با زیبا رویان
  • داستان پسر کوچک و تقاضا از پدر
  • داستان زیبای قضاوت
  • داستان کوتاه یک گام هرچند کوچک
  • داستان کوتاه دنیا از آن خیال پرزدازان است
  • داستان کوتاه صرف شام با زنی دیگر
  • نگاه به زندگی از دریچه‌های متفاوت
  • داستانی زیبا و پند آموز پیرمردتهیدستی از مولانا
  • داستان زیبا و جذاب مادر دروغگو
  • داستان پدر و خواستگاران
  • داستان موفقیت شرکت زیمنس
  • داستان زن نازا
  • داستان آموزنده گنج غلام
  • داستان زیبا و خواندنی قورباغه، داستان خواندنی قورباغه
  • داستان آموزنده، داستان آموزنده تاثیر قرآن, ای کاش با مادرم عکسی گرفته بودم..
  • داستان جالب چهار فصل زندگی، داستان چهار فصل زندگی
  • داستان کوتاه راننده اتوبوس – طنز، داستان کوتاه راننده اتوبوس، داستان راننده اتوبوس
  • داستان یک روحانی با ۷ دختر!
  • داستان زیبای نصیحت مادر
  • داستان کوتاه راه کار شیطان
  • داستان آموزنده گنج غلام
  • داستان آموزنده و زیبای تاثیر قرآن
  • داستان جالب دزد کیست!؟
  • داستان جالب زن باهوش
  • داستان آموزنده توهم قفل
  • داستان جالب مسابقه
  • داستان کوتاه نجات زندگی
  • داستان تحمل درد آمپول
  • داستان جالب صورت حساب
  • داستان زیبای کلام امید
  • داستان آموزنده عکاسی خدا
  • داستان آموزنده تخته سنگ
  • داستان غمگین دستان پاک رفتگر,داستان غمگین,داستان مفهومی دستان پاک رفتگر,داستان کوتاه دستان پاک رفتگر
  • داستان آموزنده سلف سرویس
  • داستان کوتاه و زیبای چقدر لبخند بدهکاریم؟
  • داستان واقعی و زیبای دعای مادر
  • داستان آموزنده و جالب نمیتونم ها .. خدا حافظ
  • داستان آموزنده طناب خیالی
  • داستان پرداخت هزینه در آخرت
  • داستان کوتاه 1
  • داستان کوتاه انیشتین و راننده اش
  • داستان عجیب مرگ در غسالخانه!، داستان واقعی مرگ در غسالخانه!، داستان عجیب مرگ در غسالخانه، داستان کوتاه مرگ در غسالخانه!
  • داستان آموزنده شرافت و مردانگی
  • داستان واقعی سخنرانی بیل گیتس، داستان جذاب سخنرانی بیل گیتس، داستان خواندنی سخنرانی بیل گیتس، داستان کوتاه نامه تاجر به همسرش
  • داستان لبخند سنت اگزوپری
  • داستان آموزنده عشق و نفرت, داستان آموزنده دعای مادر, داستان آموزنده اهمیت همسایه
  • داستان زیبای آلزایمر مادر
  • داستان آموزنده شکست غیر ممکن
  • داستان جالب خلبانان نابینا
  • داستان کوتاه هدیه مادر, داستان خواندنی درسی از طبیعت, داستان آموزنده چادر

نویسندگان

  • میثم 61

بایگانی

  • دی 1394 8
  • مهر 1394 4
  • خرداد 1394 5
  • بهمن 1393 4
  • آبان 1393 7
  • مهر 1393 11
  • شهریور 1393 7
  • مرداد 1393 15
  • آذر 1392 1
  • آبان 1391 13
  • اسفند 1390 25
  • فروردین 1390 93
  • آذر 1389 23
  • تیر 1389 21
  • آذر 1388 6
  • آبان 1388 18

تقویم

دی 1394
ش ی د س چ پ ج
1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30

جستجو


آمار : 126476 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • داستان آموزنده اثرات ازدواج با زیبا رویان چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1394 14:08
    اثرات ازدواج با زیبا رویان (داستان آموزنده) پسر جوان و زیبارویی بود که فکر می کرد باید با زیباترین دختر جهان ازدواج کند. اوفکر می کرد به این ترتیب بچه هایش زیباترین بچه های روی زمین می شوند. پسر مدتی بااین فکر در جستجوی همسر یکتایی برای خودش گشت. طولی نکشید که پسر با پیرمردی آشنا شد که سه دختر باهوش و زیبا داشت. پسر...
  • داستان پسر کوچک و تقاضا از پدر چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1394 14:00
    داستان پسر کوچک و تقاضا از پدر مرد دیر وقت،خسته ازکار به خانه برگشت ، دم در پسر 5ساله اش را دید که در انتظار او بود: سلام بابا!یک سوال از شما بپرسم؟ بله حتما چه سوالی؟ بابا !شما برای هرساعت کارچقدر پول میگیرید؟ مرد با ناراحتی پاسخ داد این به تو ارتباطی ندارد.چرا چنین سوالی می کنی؟ فقط می خواهم بدانم. اگر باید بدانی...
  • داستان زیبای قضاوت چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1394 13:56
    داستان زیبای قضاوت زن ومردجوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند. روزبعدضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌ های شسته است و گفت : لباس‌ها چندان تمیز نیست. انگار نمی‌داند چطور لباس بشوید.احتمالا باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را...
  • داستان کوتاه یک گام هرچند کوچک چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1394 13:44
    داستان کوتاه یک گام هرچند کوچک مصدفردی در کنار ساحل دورافتاده ای قدم می‌زد. مردی را در فاصله دور می بیند که مدام خم می‌شود و چیزی را از روی زمین بر می‌دارد و توی اقیانوس پرت می‌کند. نزدیک تر می شود، می‌بیند مردی بومی صدفهایی را که به ساحل می­افتد در آب می‌اندازد. برای دیدن ادامه مطلب داستان کوتاه یک گام هرچند کوچک...
  • داستان کوتاه دنیا از آن خیال پرزدازان است چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1394 13:39
    داستان کوتاه دنیا از آن خیال پرزدازان است پسرکمی گویند در زمانهای دور پسری بود که به اعتقاد پدرش هرگز نمی توانست با دستانش کار با ارزشی انجام دهد. این پسر هر روز به کلیسایی در نزدیکی محل زندگی خود می رفت و ساعتها به تکه سنگ مرمر بزرگی که در حیاط کلیسا قرار داشت خیره می شد و هیچ نمی گفت. روزی شاهزاده ای از کنار کلیسا...
  • داستان کوتاه صرف شام با زنی دیگر چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1394 13:33
    داستان کوتاه صرف شام با زنی دیگر روزی همسرم از من خواست که با زن دیگری برای شام و سینما بیرون بروم. او گفت که مرا دوست دارد ولی مطمئن است که این زن هم مرا دوست دارد و از بیرون رفتن با من لذت خواهد برد. آن زن مادرم بود که چندین سال پیش از این بیوه شده بود ولی مشغله‌های زندگی و داشتن سه بچه باعث شده بود که من فقط در...
  • نگاه به زندگی از دریچه‌های متفاوت چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1394 13:26
    نگاه به زندگی از دریچه‌های متفاوت روزى مرد ثروتمندى دست پسر بچه‌ کوچک خود را گرفت و به تماشاى روستایى ‌برد تا نشان دهد روستائیان با چه فقر و مشکلاتی زندگى مى‌کنند تا او قدر زندگى‌اى را که دارد بداند. مرد و پسرش به روستا رفتند و یک شب را در خانه به ظاهر محقر یک خانواده روستایى به سر کردند. فرداى آن‌ روز که روستا را ترک...
  • داستانی زیبا و پند آموز پیرمردتهیدستی از مولانا چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1394 13:15
    داستانی زیبا و پند آموز از مولانا اندر حکایت شکر وناشکریهای ما آدم ها پیرمردتهیدستی زندگی را در فقر و تنگدستی میگذراند و به سختی برای زن و فرزاندانش قوت و غذایی ناچیز فراهم میساخت از قضا یکروز که به آسیاب رفته بود دهقانی مقداری گندم در دامن لباسش ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و به سوی خانه دوید !!!!...
  • داستان زیبا و جذاب مادر دروغگو جمعه 24 مهر‌ماه سال 1394 13:46
    داستان مادر دروغگو مادر پسر هشت ساله‌ای فوت کرد و پدرش با زن دیگری ازدواج کرد. یک روز پدرش از او پرسید: «پسرم به نظرت فرق بین مادر اولی و مادر جدید چیست؟» پسر با معصومیت جواب داد: «مادر اولی‌ام دروغگو بود اما مادر جدیدم راستگو است.» پدر با تعجب پرسید: «چطور؟» برای دیدن ادامه داستان مادر دروغگو اینجا را کلیک کنید...
  • داستان پدر و خواستگاران جمعه 24 مهر‌ماه سال 1394 13:39
    داستان پدر و خواستگاران پسری با اخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری رفت. پدر دختر گفت: «تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد پس من به تو دختر نمی‌دهم.» پسری پول‌دار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر می‌رود. پدر دختر با ازدواج موافقت می‌کند و در مورد اخلاق پسر می‌گوید: «انشاءالله خدا او را هدایت می‌کند.»...
  • داستان موفقیت شرکت زیمنس جمعه 24 مهر‌ماه سال 1394 13:31
    داستان موفقیت شرکت زیمنس ورنر وان زیمنس در سال ۱۸۴۷ و با طراحی یک دستگاه تلگراف ابتدایی شرکت زیمنس را پایه‌گذاری کرد. او که در دوران جوانی به علت فقر خانواده از ادامه تحصیل در دانشگاه محروم شده و به ناچار به ارتش آلمان پیوسته بود در هما ن دوران تحصیل در ارتش توانست هوش سرشاری را در زمینه مهندسی به نمایش گذارد و در سال...
  • داستان زن نازا جمعه 24 مهر‌ماه سال 1394 13:23
    داستان زن نازا گویند زنی زیبا و پاک سرشت به نزد حضرت موسی علیه‌السلام، کلیم‌الله، آمد و به او گفت: «ای پیامبر خدا، برای من دعا کن و از خداوند بخواه که به من فرزندی صالح عطا کند تا قلبم را شاد کند.» حضرت موسی علیه‌السلام دعا کرد که خداوند به او فرزندی عطا کند. پس ندا آمد: «ای موسی، من او را عقیم و نازا آفریدم.» حضرت...
  • داستان آموزنده گنج غلام سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1394 19:51
    داستان آموزنده گنج غلام ایاز، غلام شاه محمود غزنوی (پادشاه ایران) در آغاز چوپان بود. وقتی در دربار سلطان محمود به مقام و منصب دولتی رسید، چارق و پوستین دوران فقر و غلامی خود را به دیوار اتاقش آویزان کرده بود و هر روز صبح اول به آن اتاق می‌رفت و به آنها نگاه می‌کرد و از بدبختی و فقر خود یاد می‌‌آورد و سپس به دربار...
  • داستان زیبا و خواندنی قورباغه، داستان خواندنی قورباغه سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1394 19:47
    حکایت زیبا و خواندنی قورباغه چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند . . بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند: که دیگر چاره ای نیست شما به زودی خواهید مرد . دو قورباغه این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام...
  • داستان آموزنده، داستان آموزنده تاثیر قرآن, ای کاش با مادرم عکسی گرفته بودم.. سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1394 19:42
    ای کاش با مادرم عکسی گرفته بودم.. صورت مادرم سوخته بود و از وقتی یادم می‌آمد چشم چپش نمی‌دید. چهره‌اش شبیه بقیه مادرها نبود؛ همیشه از پوست‌سوخته‌اش می‌ترسیدم و از این‌که دوستانم متوجه شوند چشمش نمی‌بیند، خجالت می‌ کشیدم. برای همین فکر می‌کردم اگر همراه او باشم یا دوستانم، ما را با هم ببینند، خیلی برای من بد می‌شود و...
  • داستان جالب چهار فصل زندگی، داستان چهار فصل زندگی سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1394 19:37
    داستان جالب چهار فصل زندگی.. مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود. پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند. سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند. پسر...
  • داستان کوتاه راننده اتوبوس – طنز، داستان کوتاه راننده اتوبوس، داستان راننده اتوبوس سه‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1394 19:29
    داستان کوتاه راننده اتوبوس – طنز مایکل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد. در چند ایستگاه اول همه چیز مثل معمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر هم سوار می شدند. در ایستگاه بعدی، یک مرد با هیکل بزرگ، قیافه ای خشن و رفتاری عجیب سوار شد او در حالی که به...
  • داستان یک روحانی با ۷ دختر! پنج‌شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1393 07:13
    داستان یک روحانی با ۷ دختر! بگذارید از اول سفر برایتان بگویم سفری که با خواهران دانشجو جهت زیارت مشهد مقدس برگزار شده بود از میان اتوبوسی که ما با آن‌ها همسفر بودیم حداکثر چند نفر انگشت شمار با چادر الفت داشتند. لذا وقتی وارد اتوبوس شدم کمی ترسیدم از اینکه عجب سفر سختی در پیش دارم. نمی‌دانستم با این همه بی‌حجاب و…...
  • داستان زیبای نصیحت مادر پنج‌شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1393 06:58
    داستان زیبای نصیحت مادر دهقانی با زن و تنها پسرش در روستایی زندگی می کرد. خدا آنها را از مال دنیا بی نیاز کرده بود . مرد دهقان همیشه پسرش را نصیحت می کرد تا در انتخاب دوست دقت فراوان کند و افراد مناسبی را برای دوستی برگزیندسالها گذشت تا اینکه پدر از دنیا رفت. تمام اموال و املاکش به پسرش رسید . پسر کم کم نصیحتهای پدر...
  • داستان کوتاه راه کار شیطان پنج‌شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1393 06:44
    داستان کوتاه راه کار شیطان سه کارورز شیطان در دوزخ قرار بود که به همراه استاد خود جهت کارورزی و کسب تجربه عملی به روی زمین بیایند. استاد دوره کارآموزی از آنها سوال میکند که برای فریب و اغفال مردم از چه فنونی استفاده خواهند کرد؟ شیطان اولی میگوید: من فکر میکنم از شیوه کلاسیکی بهره خواهم جست، به این معنی که به مردم...
  • داستان آموزنده گنج غلام پنج‌شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1393 06:36
    داستان آموزنده گنج غلام ایاز، غلام شاه محمود غزنوی (پادشاه ایران) در آغاز چوپان بود. وقتی در دربار سلطان محمود به مقام و منصب دولتی رسید، چارق و پوستین دوران فقر و غلامی خود را به دیوار اتاقش آویزان کرده بود و هر روز صبح اول به آن اتاق می‌رفت و به آنها نگاه می‌کرد و از بدبختی و فقر خود یاد می‌‌آورد و سپس به دربار...
  • داستان آموزنده و زیبای تاثیر قرآن جمعه 23 آبان‌ماه سال 1393 05:31
    داستان آموزنده و زیبای تاثیر قرآن یک مسلمان سالخورده، بر روی یک مزرعه در کوهستانهای کنتاکی شرقییکی از ایالت های آمریکا همراه با نوه جوانش زندگی می کرد. پدربزرگ هر صبح زود بر روی میز آشپزخانه می نشست و قرآنش را می خواند. نوه اش تمایل داشت عین پدربزرگش باشد و از هر راهی که می توانست سعی می کرد از پدربزرگش تقلید کند. یک...
  • داستان جالب دزد کیست!؟ جمعه 23 آبان‌ماه سال 1393 05:18
    داستان جالب دزد کیست!؟ داستان ما اینگونه آغاز میشود که : در یک دزدی بانک یکی از ایالات آمریکا دزد فریاد کشید : همه افراد حاظر در بانک ، حرکت نکنید ، پول مال دولت است و زندگی به شما تعلق دارد همه در بانک به آرامی روی زمین دراز کشیدند این «شیوه تغییر تفکر» نام دارد، تغییر شیوه معمولی فکر کردن . هنگامیکه دزدان بانک به...
  • داستان جالب زن باهوش جمعه 23 آبان‌ماه سال 1393 05:08
    داستان جالب زن باهوش مردی تمام عمر خود رو صرف پول درآوردن و پس انداز کردن نموده و فقط مقداری بسیار اندکی از در آمدش را صرف معاش خود می کرد و در واقع همسر خود را نیز در این مکنت و بدبختی با خود شریک نموده بود. تا اینکه روزی از روزها او به بستر مرگ افتاد و دیگر برایش مسلم گردید که حتما رفتنی است. بنابراین در لحظات آخر،...
  • داستان آموزنده توهم قفل پنج‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1393 07:11
    داستان آموزنده توهم قفل پادشاهی می خواست نخست وزیرش را انتخاب کند. چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند. آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت که: «در اتاق به روی شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد، تا زمانی که آن جدول را حل نکنید نخواهید توانست قفل را باز کنید....
  • داستان جالب مسابقه پنج‌شنبه 22 آبان‌ماه سال 1393 07:09
    داستان جالب مسابقه یک روزنامه انگلیسی مسابقه خوانندگان را برگزار کرد و قول داد به کسی که در این مسابقه پیروز شود، جایزه کلانی خواهد داد. سوأل مسابقه این بود که یک بالون حامل سه دانشمند بزرگ جهان است. یکی از آنها دانشمند علم حفاظت از محیط زیست و یکی از آنها دانشمند بزرگ انرژی اتمی و یکی دیگر دانشمند غلات است. همه...
  • داستان کوتاه نجات زندگی سه‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1393 05:08
    داستان کوتاه نجات زندگی روزی مرد میانسالی که کنار استخر ایستاده بود،زندگی خود رابه خطر انذاخت تا جوانی راکه درآب افتاده بود و دست و پا میزد ،نجات دهد… برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید برچسب‌ها: داستان کوتاه نجات زندگی ، داستان کوتاه و جذاب نجات زندگی ، داستان کوتاه و جالب نجات زندگی ، داستان کوتاه و آموزند نجات...
  • داستان تحمل درد آمپول سه‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1393 05:01
    داستان تحمل درد آمپول یادم می یاد وقتی پسرم ۳ ،۴ ساله بود باید هر چند یکبار برای زدن واکسن به درمانگاه می رفتیم. طبیعتا مثل خیلی از بچه های کوچک پسرم دل خوشی از آمپول زدن نداشت و همیشه در موقع آمپول زدن اشکش روان بود. یکبار که مسئولیت بردن پسرم به درمانگاه توسط همسرم به من سپرده شده بود. داشتم فکر می کردم که چگونه می...
  • داستان جالب صورت حساب دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1393 06:12
    داستان جالب صورت حساب جانی ساعت 2 از محل کارش بیرون آمد و چون نیم ساعت وقت داشت تا به محل کار دوستش برود، تصمیم گرفت با همان یک دلاری که در جیب داشت ناهار ارزان قیمتی بخورد و راهی شرکت شود. چند رستوران گرانقیمت را رد کرد تا به رستورانی رسید که روی در آن نوشته شده بود :ناهار همراه نوشیدنی فقط یک دلار، جانی معطل نکرد و...
  • داستان زیبای کلام امید دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1393 06:04
    داستان زیبای کلام امید باب باتلر در سال ١٩۶۵ در انفجار مین زمینی در ویتنام پاهایش را از دست داد؛ قهرمان جنگ شد و با استقبال رسمی به وطن بازگشت. بیست سال بعد او ثابت کرد که قهرمانی از قلب انسان نشأت می‌گیرد. یک روز گرم تابستانی، باتلر در تعمیرگاهش، در شهر کوچکی در آریزونای امریکا، کار می‌کرد که ناگهان صدای فریادهای...
  • 261
  • صفحه 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 9